- متغنی
- سراینده سرود گوی، بی نیاز بی نیاز گردنده
معنی متغنی - جستجوی لغت در جدول جو
- متغنی
- سرود خوان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواهشمند
ثروتمند، توانگر، بی نیاز
کسی که در کاری تامل و درنگ می کند، درنگ کننده
کسی که تمنی و آرزویی دارد، آرزو کننده، خواهش کننده
درنگ کننده آهسته کار متاهل یالمند زندار آنکه در امری درنگ و تامل کند درنگ کننده
گناه بندنده
کسی که در اندیشه غنیمت و تاراج بود
پر کرشمه پر ناز نازنین ناز کننده با ناز و کرشمه
خورنده خورنده
چاشت خورنده
آرزومند
بی نیاز شونده، بی نیاز
تمنا کننده، خواهشمند، مستدعی
سراییدن، سرود گفتن
آوازه خوان، مطرب، سرود گوینده
سرود گفتن، سرود خواندن، شعر را به آواز خواندن، آوازه خوانی، توانگر شدن، بی نیاز شدن
سرود گوی، مطرب
توانگر شدن، بی نیاز شدن، توانگری، بی نیازی
بی نیاز کننده
Contextual, Textual
contextual, textual
kontextuell, textuell
kontekstualny, tekstowy
контекстуальный , текстовый
контекстуальний , текстовий
contextueel, tekstueel