فروپوشنده و پنهان دارنده. (آنندراج). کسی که خداوند عالم وی را از رحمت خود پوشانیده باشد و رحمت خدای او را گرفته باشد. (ناظم الاطباء) ، آب پر و مملو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغمد شود
فروپوشنده و پنهان دارنده. (آنندراج). کسی که خداوند عالم وی را از رحمت خود پوشانیده باشد و رحمت خدای او را گرفته باشد. (ناظم الاطباء) ، آب پر و مملو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغمد شود
پوشیده کرده شده. (غیاث) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح ادبی) نزد شعرا آن است که شاعر ارکان شعر چندان که تواند بنهد که هر رکنی از آن اگر از طول بخوانی شعری باشد درست و اگر در عرض بخوانی همچنان شعری مستقیم و اجزای شعر به نوعی نهاده باشد که هر جزوی که پیوند کنی موزون بود و آن را انواع است، چه اگر ازطول و عرض دو شعر حاصل گردد مغمد مثنی باشد و اگر سه شعر بود مغمد مثلث شود و علی هذاالقیاس مربع و مخمس و مسدس و مسبع و مثمن و متسع و معشر. و مثال مربع که در لفظ مربع آورده شده کافی است در استعلام امثلۀ دیگر. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مربع شود
پوشیده کرده شده. (غیاث) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح ادبی) نزد شعرا آن است که شاعر ارکان شعر چندان که تواند بنهد که هر رکنی از آن اگر از طول بخوانی شعری باشد درست و اگر در عرض بخوانی همچنان شعری مستقیم و اجزای شعر به نوعی نهاده باشد که هر جزوی که پیوند کنی موزون بود و آن را انواع است، چه اگر ازطول و عرض دو شعر حاصل گردد مغمد مثنی باشد و اگر سه شعر بود مغمد مثلث شود و علی هذاالقیاس مربع و مخمس و مسدس و مسبع و مثمن و متسع و معشر. و مثال مربع که در لفظ مربع آورده شده کافی است در استعلام امثلۀ دیگر. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مربع شود
فروپوشیدن و پنهان داشتن و منه تغمداﷲ برحمته، ای غمره بها و تغمد فلاناً، ای ستر ماکان منه . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گناه پوشیدن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). غریق رحمت کردن حق تعالی بنده راو گناه و عیب و جز آن را پوشیدن. (آنندراج) : تغمد اﷲ برحمته، فروپوشاند او را خدای تعالی به بخشایش خویش. (یادداشت مرحوم دهخدا). تغمد اﷲ بالرحمه و الرضوان، جمله ای است که بجای رحمه اﷲ آرند: و چون ضعیفتر شد نیمه ای از قرآن برخواندی تا از دنیا برفت. تغمد اﷲ بالرحمه و الرضوان. (تاریخ بخارا ص 66)
فروپوشیدن و پنهان داشتن و منه ُ تغمداﷲ برحمته، ای غمره بها و تغمد فلاناً، ای ستر ماکان منه ُ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گناه پوشیدن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). غریق رحمت کردن حق تعالی بنده راو گناه و عیب و جز آن را پوشیدن. (آنندراج) : تغمد اﷲ برحمته، فروپوشاند او را خدای تعالی به بخشایش خویش. (یادداشت مرحوم دهخدا). تغمد اﷲ بالرحمه و الرضوان، جمله ای است که بجای رحمه اﷲ آرند: و چون ضعیفتر شد نیمه ای از قرآن برخواندی تا از دنیا برفت. تغمد اﷲ بالرحمه و الرضوان. (تاریخ بخارا ص 66)
مرغ که بلند و طرب انگیز سازد آواز را و در گلو گرداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سراینده و آوازخوان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغرد شود
مرغ که بلند و طرب انگیز سازد آواز را و در گلو گرداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سراینده و آوازخوان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغرد شود
در آب فرو رفته و غوطه ور شده و غرق شده، رنگ کرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، متغمس فی السواد، خود را آراسته با لباس سیاه. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
در آب فرو رفته و غوطه ور شده و غرق شده، رنگ کرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، متغمس فی السواد، خود را آراسته با لباس سیاه. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
آهنگ کاری کننده. (از منتهی الارب). کسی که با تحمل و وقار کار می کند و با قصد و آهنگ مشغول کار می گردد. کسی که جد و جهد می کند و بطور عمد و دانسته کار می کند. (ناظم الاطباء). قصد کننده کاری را. و رجوع به تعمد شود
آهنگ کاری کننده. (از منتهی الارب). کسی که با تحمل و وقار کار می کند و با قصد و آهنگ مشغول کار می گردد. کسی که جد و جهد می کند و بطور عمد و دانسته کار می کند. (ناظم الاطباء). قصد کننده کاری را. و رجوع به تعمد شود