جدول جو
جدول جو

معنی متغایر - جستجوی لغت در جدول جو

متغایر
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد، ضد هم، ناجور
تصویری از متغایر
تصویر متغایر
فرهنگ فارسی عمید
متغایر
(مُ تَ یِ)
متفرق و گوناگون و مختلف. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
متغایر
متفرق و گوناگون و مختلف
تصویری از متغایر
تصویر متغایر
فرهنگ لغت هوشیار
متغایر
((مُ تَ یِ))
ضدهم، ناجور
تصویری از متغایر
تصویر متغایر
فرهنگ فارسی معین
متغایر
ناجور، ناساز، مخالف، متفاوت
متضاد: متشابه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغایر
تصویر مغایر
مخالف، ناجور، دگرگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغایر
تصویر تغایر
با هم اختلاف داشتن، مغایرت داشتن، به یکدیگر رشک بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
ویژگی کسی یا چیزی که تغییر پیدا کند و دگرگون شود، دگرگون، آشفته و خشمگین، ناراحت و نگران
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ یِ)
باهم رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). همراه و رفیق در سفر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسایر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ یِ)
خشم آلود از دیگری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُتَ یِ)
دوتا و کج گردنده از نرمی و نزاکت. (آنندراج). کج و دوتا و خمیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغاید شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ یِ)
غایب باشنده و غایب. (آنندراج). غایب و غیر حاضر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغایب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وِ)
بر همدیگر غارت آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به هجوم بریکدیگر و غارت همدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغاور شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ یِ)
پراکنده. (آنندراج). پراکنده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پرواز کننده از این جا و آن جا. (ناظم الاطباء) ، ابر پوشاننده آسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطایر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مغایر
تصویر مغایر
ناجور، مخالف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغایره
تصویر متغایره
متغایره در فارسی مونث متغایر: نا جور نا ساز مونث متغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغایر
تصویر تغایر
مغایرت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
برگردنده از حال خود، گردیده، دگرگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغایر
تصویر تغایر
((تَ یُ))
با هم مغایرت داشتن، بر یکدیگر رشک بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
((مُ تَ غَ یِّ))
دگرگون شده، تغییر حال یافته، آشفته، مضطرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغایر
تصویر مغایر
((مُ یِ))
برخلاف، برعکس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
دگرگون شونده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مغایر
تصویر مغایر
ناساز، نایکسان، ناسازگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
Variable, Varying
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variabel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
zmienny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
переменный , изменяющийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
змінний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variabel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
परिवर्तनीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
পরিবর্তনশীল
دیکشنری فارسی به بنگالی