نسبت پذیرنده. (آنندراج). منسوب و متعلق و نسبت داده شده. (ناظم الاطباء) ، کسی که دعوی نسبت می کند خواه راست باشد و یا دروغ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعزی شود
نسبت پذیرنده. (آنندراج). منسوب و متعلق و نسبت داده شده. (ناظم الاطباء) ، کسی که دعوی نسبت می کند خواه راست باشد و یا دروغ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعزی شود
به یک سو شونده و کناره گزیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). معزول شده و از شغل و کار خارج شده و برداشته شده و گوشه نشین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعزل شود
به یک سو شونده و کناره گزیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). معزول شده و از شغل و کار خارج شده و برداشته شده و گوشه نشین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعزل شود
ارجمند و کمیاب گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نادر و کمیاب و پربها و گران و عزیز. (ناظم الاطباء). مقرب گرامی: از نهیب سلطان به یکی از متعززان اقصای هند التجا ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 417). از سایر امراء متعزز و ممتاز، قولش نزد همگان حجت و با برگ و ساز بود. (عالم آرا چ امیرکبیر ص 184). و رجوع به تعزز شود
ارجمند و کمیاب گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نادر و کمیاب و پربها و گران و عزیز. (ناظم الاطباء). مقرب گرامی: از نهیب سلطان به یکی از متعززان اقصای هند التجا ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 417). از سایر امراء متعزز و ممتاز، قولش نزد همگان حجت و با برگ و ساز بود. (عالم آرا چ امیرکبیر ص 184). و رجوع به تعزز شود
از ’ع دو’، ستمگر و ظالم. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : و زجر متعدیان و آرامش اطراف به سیاست منوط. (کلیله و دمنه) ، کسی یا چیزی که بگذرد و تجاوز کند از دیگری. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). تجاوزکننده از حد خود. (آنندراج) : دفع اجانب را جدی شویم لازم اگر شدمتعدی شویم. بهار. ، بیماریی که سرایت کند از یکی به دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به متعدیه شود، به اصطلاح علم صرف و نحو، فعلی را گویند که معنی آن از فاعل تجاوز کند و به مفعول برسد و ضد آن، لازم است که معنی آن فقط به فاعل تمام شود و مفعول نخواهد. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء)
از ’ع دو’، ستمگر و ظالم. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : و زجر متعدیان و آرامش اطراف به سیاست منوط. (کلیله و دمنه) ، کسی یا چیزی که بگذرد و تجاوز کند از دیگری. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). تجاوزکننده از حد خود. (آنندراج) : دفع اجانب را جدی شویم لازم اگر شدمتعدی شویم. بهار. ، بیماریی که سرایت کند از یکی به دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به متعدیه شود، به اصطلاح علم صرف و نحو، فعلی را گویند که معنی آن از فاعل تجاوز کند و به مفعول برسد و ضد آن، لازم است که معنی آن فقط به فاعل تمام شود و مفعول نخواهد. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء)
همدیگر را صبر کردن فرماینده. (آنندراج). یکدیگر را تسلی دهنده و امر به صبر و شکیبائی نماینده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعازی شود
همدیگر را صبر کردن فرماینده. (آنندراج). یکدیگر را تسلی دهنده و امر به صبر و شکیبائی نماینده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعازی شود
از ’ج زء’، پاره پاره گردیده. (آنندراج). جزٔجزٔشده. (ناظم الاطباء) ، پاره پاره گردنده. (فرهنگ فارسی معین) ، تجزیه شونده. (فرهنگ فارسی معین) : و این صنع بر این جوهر متجزی متکثر که جسم است به فرمان کسی افتاده تا بدین هیأت شده است. (جامعالحکمتین از فرهنگ فارسی ایضاً). و رجوع به تجزی و مادۀ قبل شود، (اصطلاح اصولی) کسی که قائل به تجزیه در اجتهاد است یعنی در برخی از مسائل شرعی مجتهد باشد و تواند آنها را به استناد دلائل لازم، استخراج و استنباط کند. (از فرهنگ علوم سیدجعفر سجادی)
از ’ج زء’، پاره پاره گردیده. (آنندراج). جزٔجزٔشده. (ناظم الاطباء) ، پاره پاره گردنده. (فرهنگ فارسی معین) ، تجزیه شونده. (فرهنگ فارسی معین) : و این صنع بر این جوهر متجزی متکثر که جسم است به فرمان کسی افتاده تا بدین هیأت شده است. (جامعالحکمتین از فرهنگ فارسی ایضاً). و رجوع به تجزی و مادۀ قبل شود، (اصطلاح اصولی) کسی که قائل به تجزیه در اجتهاد است یعنی در برخی از مسائل شرعی مجتهد باشد و تواند آنها را به استناد دلائل لازم، استخراج و استنباط کند. (از فرهنگ علوم سیدجعفر سجادی)
بازبندنده و منتسب گردنده، عام است از راست و دروغ. (آنندراج) (از منتهی الارب). منتسب به راست یا دروغ، منسوب به کسی. (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتزاء شود
بازبندنده و منتسب گردنده، عام است از راست و دروغ. (آنندراج) (از منتهی الارب). منتسب به راست یا دروغ، منسوب به کسی. (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتزاء شود
آن که با چوبدستی می زند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گردنگش و یاغی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کار مشکل و دشوار و در پیجان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعصی شود
آن که با چوبدستی می زند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گردنگش و یاغی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کار مشکل و دشوار و در پیجان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعصی شود
به معنی مرعز است که پشم بز باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مرعز شود. و بزیون و سندس را از مرعزی کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرحوم دهخدا در دو بیت زیرین از ناصرخسرو: همچنین دایم نخواهد ماند برگشت زمان موی جعدت ششتری و روی خوبت مرغزی بی گمان شو زانکه روزی ابر دهر بی وفا برف بارد باهم بر آن شاهسپرم مرغزی. کلمه مرغزی بیت اول را (در حواشی دیوان ص 682) به مرعزی تصحیح و مصراع را چنین حدس زده است: ظاهراً: همچنین... روی خوبت ششتری و موی جعدت مرعزی. و این صورت تصحیح شدۀ بیت را در یادداشتی برای لغت نامه شاهد لغت ’مرعزی’ آورده است. اما با توجه به اینکه کلمه ’مرغزی’ خود در تداول منسوب به ’مرغز’ و به همان معنی مرغز یعنی پشم نرم بز آمده است لذا صورت مضبوط در چ مرحوم تقوی درست می نماید و با ’مرغزی’ بیت دوم که به معنی منسوب به مرغز و مرو است سبب تکرار قافیه نمیشود. از طرف دیگر در چ جدید دیوان ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص 420) بیت اول چنین ضبط شده است: همچنین دانم نخواهد ماند برگشت زمان موی جعدت عنبری و روی خوبت قرمزی. که این ضبط با اندک تغییری در حاشیۀ چ مرحوم تقوی نیز آمده است و در این صورت شعر شاهد لغت مورد نظرما نیست
به معنی مرعز است که پشم بز باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مرعز شود. و بُزیون و سندس را از مرعزی کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرحوم دهخدا در دو بیت زیرین از ناصرخسرو: همچنین دایم نخواهد ماند برگشت زمان موی جعدت ششتری و روی خوبت مرغزی بی گمان شو زانکه روزی ابر دهر بی وفا برف بارد باهم بر آن شاهسپرم مرغزی. کلمه مرغزی بیت اول را (در حواشی دیوان ص 682) به مرعزی تصحیح و مصراع را چنین حدس زده است: ظاهراً: همچنین... روی خوبت ششتری و موی جعدت مرعزی. و این صورت تصحیح شدۀ بیت را در یادداشتی برای لغت نامه شاهد لغت ’مرعزی’ آورده است. اما با توجه به اینکه کلمه ’مرغزی’ خود در تداول منسوب به ’مرغز’ و به همان معنی مرغز یعنی پشم نرم بز آمده است لذا صورت مضبوط در چ مرحوم تقوی درست می نماید و با ’مرغزی’ بیت دوم که به معنی منسوب به مرغز و مرو است سبب تکرار قافیه نمیشود. از طرف دیگر در چ جدید دیوان ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص 420) بیت اول چنین ضبط شده است: همچنین دانم نخواهد ماند برگشت زمان موی جعدت عنبری و روی خوبت قرمزی. که این ضبط با اندک تغییری در حاشیۀ چ مرحوم تقوی نیز آمده است و در این صورت شعر شاهد لغت مورد نظرما نیست
ارجمند، کمیاب، ارزنده گرانبها، پایدار استوار گرامی ارجمند: ... از سایر امرا متعزز و ممتاز قولش نزد همگان حجت و با برگ و ساز بود، نادر کمیاب، پربها قیمتی، محکم استوار
ارجمند، کمیاب، ارزنده گرانبها، پایدار استوار گرامی ارجمند: ... از سایر امرا متعزز و ممتاز قولش نزد همگان حجت و با برگ و ساز بود، نادر کمیاب، پربها قیمتی، محکم استوار