- متعدیات
- جمع متعدیه
معنی متعدیات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع تعدی
جمع تعدید
جمع تعدیل
مستدعا، درخواست شده، خواهش شده
جمع واژۀ متوفی، فوت شده، مرده، درگذشته
جمع متادبه، از ریشه پارسی ادب آموختگان جمع متادبه
جمع متحلیه
جمع مبتدله، ور تندگان ور تپذیریان جمع متبدله
جمع متجلیه
جمع متجزیه، پاز پارگان تار تاران جمع متجزیه
جمع متجدده، نو گردندگان نو گرایان نو پسندان جمع متجدده
جمع متقدمه
جمع متدینه، از ریشه پارسی دینداران جمع متدینه
جمع متکدی، گدایان
جمع متعلمه، میلاوان شاگردان جمع متعلمه
علاقه ها و توابع، ملزومات و متملکات، فرزند و عیال و اهل خانه و آنچه مسوب به خانه باشد، کسان، حاصه مردم، حرم
جمع متمنیه (متمنی)، جمع متمنیه
جمع متوفاه، زنان مرده زنان در گذشته مردگان جمع متوفاه (متوفی) زن در گذشته زن مرده
جمع مستدعیه، در خواست ها جمع مستدعیه (مستدعی) در خواستها تقاضاها
جمع مستعلیه، کامی ها وات های کامی:، غ قاف صاد ضاد طا ظا
در تازی نیامده کانی ها
جمع تکدی
مشککیان
جسمیات، مقابل مجردات، هر چیز که مادی باشد
جمع متحده، همیوختان هم پیوندان جمع متحده
مونث متعدی جمع متعدیات
جمع معمی، چیستان ها پردک ها کرتک ها جمع معمی
جمع معدله، کنج ها کنج های خانه تفنگ ها
تعدی کننده، متجاوز، در دستور زبان علوم ادبی فعلی که برای کامل کردن معنی خود به مفعول نیاز دارد
ستمگر و ظالم
((مُ تَ عَ دّ))
فرهنگ فارسی معین
تجاوز کننده، ستمگر، فعلی که تنها با فاعل معنای کامل نداشته باشد و نیازمند به مفعول باشد