با هم پیکار آورنده و حجت کننده و با هم نازنده وفخرکننده. (آنندراج). ستیزه کننده با هم در مفاخرت و با هم خصومت کننده و نازنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاکظ شود
با هم پیکار آورنده و حجت کننده و با هم نازنده وفخرکننده. (آنندراج). ستیزه کننده با هم در مفاخرت و با هم خصومت کننده و نازنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاکظ شود
به قصد غافل نماینده خود را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). به تکلف خود را غافل نموده و نادان کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعامس شود. تغافل ورزنده و بی خبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعامس شود
به قصد غافل نماینده خود را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). به تکلف خود را غافل نموده و نادان کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعامس شود. تغافل ورزنده و بی خبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعامس شود
دشوارخوی و مخالفت کننده. ج، متشاکسون. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). با یکدیگر بدخوئی کننده و مخالفت کننده. (آنندراج). و رجوع به تشاکس شود
دشوارخوی و مخالفت کننده. ج، متشاکسون. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). با یکدیگر بدخوئی کننده و مخالفت کننده. (آنندراج). و رجوع به تشاکس شود