بزرگ شونده و بزرگ. (آنندراج) (از منتهی الارب). با حشمت و شوکت و برابر در بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، متکبر و مغرور و خودبین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاظم شود
بزرگ شونده و بزرگ. (آنندراج) (از منتهی الارب). با حشمت و شوکت و برابر در بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، متکبر و مغرور و خودبین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاظم شود
مهره های پشت ازبند گردن تا بن دنب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ معقم. (ناظم الاطباء). و رجوع به معقم شود، پیوندها و معقم یکی آن. (منتهی الارب). پیوندها. (آنندراج). و رجوع به معقم شود
مهره های پشت ازبند گردن تا بن دنب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ معقم. (ناظم الاطباء). و رجوع به معقم شود، پیوندها و مَعقِم یکی آن. (منتهی الارب). پیوندها. (آنندراج). و رجوع به معقم شود
از پی همدیگر دونده و از پس دونده. (غیاث) (آنندراج). در پی و متوالی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پی در پی، از همه عقب تر و آخرتر. (ناظم الاطباء). - متعاقب هم، ازپس هم. (ناظم الاطباء)
از پی همدیگر دونده و از پس دونده. (غیاث) (آنندراج). در پی و متوالی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پی در پی، از همه عقب تر و آخرتر. (ناظم الاطباء). - متعاقب هم، ازپس هم. (ناظم الاطباء)
یکدیگر را مبارات کننده در کشتن شتر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). با هم پی زنندۀ ستور جهت آزمایش پی زنی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تعاقر شود
یکدیگر را مبارات کننده در کشتن شتر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). با هم پی زنندۀ ستور جهت آزمایش پی زنی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تعاقر شود
با هم بداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مر همدیگر را دانا کرده. (ناظم الاطباء) ، دانای همه چیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالم شود
با هم بداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مر همدیگر را دانا کرده. (ناظم الاطباء) ، دانای همه چیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالم شود
مردمیار کسی است که همیشه بخدمت بندگان خدا قیام کند و خدمت او خالی از هوا ها و شوایب نفسانی باشد و لیکن هنوز بحقیقت زهد نرسیده باشد، گاه بسبب غلبه ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه بواسطه غلبه هوا خدمت او قبول نشود
مردمیار کسی است که همیشه بخدمت بندگان خدا قیام کند و خدمت او خالی از هوا ها و شوایب نفسانی باشد و لیکن هنوز بحقیقت زهد نرسیده باشد، گاه بسبب غلبه ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه بواسطه غلبه هوا خدمت او قبول نشود