جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متعاقب

متعاقب

متعاقب
از پی همدیگر دونده و از پس دونده. (غیاث) (آنندراج). در پی و متوالی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پی در پی، از همه عقب تر و آخرتر. (ناظم الاطباء).
- متعاقب هم، ازپس هم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متعاقب

متعاقب
دنبال، دنباله، عقب، درپی، درتعقیب، پیرو، پشت سرهم، پی درپی، متوالی، به دنبال هم
فرهنگ واژه مترادف متضاد