جدول جو
جدول جو

معنی متظاهر - جستجوی لغت در جدول جو

متظاهر
وانمودگر
تصویری از متظاهر
تصویر متظاهر
فرهنگ واژه فارسی سره
متظاهر
تظاهر کننده، ظاهرساز
تصویری از متظاهر
تصویر متظاهر
فرهنگ فارسی عمید
متظاهر
تظاهر کننده
تصویری از متظاهر
تصویر متظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
متظاهر
((مُ تَ هِ))
تظاهرکننده
تصویری از متظاهر
تصویر متظاهر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع متظاهر، خود نمایان نمایان کنندگان همیاران هم پشتان جمع متظاهر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاهر
تصویر متجاهر
کسی که عمداً کار و عمل خود را آشکار سازد
فرهنگ فارسی عمید
نما گر کسی که عمل خویش را بقصد آشکار سازد: متجاهر بفسق جمع متجاهرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متطاهر
تصویر متطاهر
پاک و پاکیزه شده، غسل کرده، پرهیز کرده از گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاهر
تصویر متجاهر
((مُ تَ هِ))
آن که آشکارا فسق کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مظاهر
تصویر مظاهر
(پسرانه)
جلوه ها، نشانه ها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تظاهر
تصویر تظاهر
وانمود، خودنمایی، دگر فریبی، پدیداری، خود نمایی، آشکار شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
خود نمایی، فرانمودی پس گرگ سخن نمی گفت و چنان فرا می نمود که من بی تحقیق قدم در کاری ننهم (کلیله و دمنه) هوختن، هم پشتی آشکار شدن خود نمایی کردن، چیزی را ظاهرا بخود بستن خود را بداشتن صفتی وانمود کردن، هم پشت شدن یکدیگررا یاری کردن، خود نمایی، عوام فریبی، تظاهر کردن،جمع تظاهرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظاهر
تصویر تظاهر
آشکار شدن، خودنمایی کردن، خود را به داشتن حالت یا صفتی وانمود کردن، هم پشت شدن، یکدیگر را یاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظاهر
تصویر مظاهر
مظهرها، محل ظهورها، جاهای آشکار شدن، جمع واژۀ مظهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظاهر
تصویر مظاهر
حمایت کننده و پشت به پشت دهنده جمع مظهر، محلهای ظهور و آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظاهر
تصویر تظاهر
((تَ هُ))
خودنمایی کردن، پشت هم شدن، یکدیگر را یاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مظاهر
تصویر مظاهر
((مَ هِ))
جمع مظهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مظاهر
تصویر مظاهر
((مُ هِ))
حمایت کننده، پشتیبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متواتر
تصویر متواتر
پی در پی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متناظر
تصویر متناظر
همسان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برظاهر
تصویر برظاهر
آشکارا بطور آشکار علی الظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متواتر
تصویر متواتر
پی در پی، ازپی هم پیاپی آینده، در علوم ادبی در علم عروض قافیه ای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد مانند مارا و یارا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاصر
تصویر متقاصر
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظاهرت
تصویر مظاهرت
یکدیگر را یاری و پشتیبانی کردن، هم پشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاطر
تصویر متقاطر
ویژگی دو نقطه که در دو طرف قطر یک کره باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متشاعر
تصویر متشاعر
کسی که خود را شاعر می پندارد و تظاهر به شاعری می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنافر
تصویر متنافر
هراسان و گریزان، آنچه شنیدن آن مطبوع نباشد، ناخوشایند، ناخوش آهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستظهر
تصویر مستظهر
آنکه به کسی یا چیزی پشت گرمی پیدا کرده، پشت گرم، دل گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متغایر
تصویر متغایر
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد، ضد هم، ناجور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متجاسر
تصویر متجاسر
کسی که اظهار دلیری و جسارت می کند، کنایه از گردنکش، طغیانگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متباهی
تصویر متباهی
خود ستای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متباهج
تصویر متباهج
شکوفه بار شکوفه زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متباشر
تصویر متباشر
مژده دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبادر
تصویر متبادر
آنکه پیشی گیرد و بشتابد
فرهنگ لغت هوشیار