جدول جو
جدول جو

معنی متطهل - جستجوی لغت در جدول جو

متطهل
(مُ تَ طَهَْ هَِ)
آب که برگردد رنگ و مزۀ آن. (آنندراج). آب برگردیده رنگ و مزه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گوشت کهنه و گندیده و بدبو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تطهل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متاهل
تصویر متاهل
ویژگی کسی که ازدواج کرده است، دارای همسر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَهَْ هَِ)
آن که غلطجویی از کسی میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ طْ طِ)
متهطلس. (ناظم الاطباء). رجوع به متهطلس و تهطل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَهَْ هَِ)
درنگ کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ملایم و کاهل و آهسته. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمهل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ هَِل ل)
از ’ت م ه ل’، دراز و راست و خوش اندازه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَهَْ هَِ)
آب روی رفته. تشهل ماء الوجه، رفتن آب روی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشهل شود، پژمرده سیما. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَهَْ هَِ)
نزد اطبا آن که گوشتش سست و نرم شده باشد. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). سست و نرم. (ناظم الاطباء). لغ. جنبان. نرم. (یاد داشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترهل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سَهَْ هَِ)
آسان. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نرم. (آنندراج) (از منتهی الارب). صاف و نرم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسهل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ طال ل)
آن که گردن دراز کند تا دور نگرد. (آنندراج). کسی که گردن دراز می کند برای دیدن چیزی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به تطالل و متطاول شود
لغت نامه دهخدا
دارایزن و فرزند یالمند زندار کسی که دارای اهل بیت و عیال است آنکه زن و فرزند دارد: متاهل دو پای خود در بست سر خود را بدست خود بشکست. (حدیقه) جمع متاهلین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکهل
تصویر متکهل
شبیه شونده به کهل (مردی که سنین عمرش بین 30 و 50 باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متأهل
تصویر متأهل
((مُ تَءَ هِّ))
دارای اهل و عیال، دارای همسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
متزوّجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
Married
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
marié
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
одружений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
شادی شدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
casado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
verheiratet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
żonaty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
বিবাহিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
aliyeolewa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
แต่งงานแล้ว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
getrouwd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
既婚の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
已婚的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
נשוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
기혼의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
женатый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
menikah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
शादीशुदा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
sposato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متاهل
تصویر متاهل
casado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی