ضرر رساننده. (آنندراج) (غیاث) ، پاشیده و پریشان شده و گزند یافته. ستم دیده. (ناظم الاطباء). زیان بیننده. ضرر رسیده. (فرهنگ فارسی معین) : عجزه ومساکین مردم گیلان از سلوک ناهنجار و اطوار ناهموار مؤمی الیه... متضرر... بودند. (از نامۀ شاه عباس به سلطان مراد عثمانی، از فرهنگ فارسی معین ایضاً)
ضرر رساننده. (آنندراج) (غیاث) ، پاشیده و پریشان شده و گزند یافته. ستم دیده. (ناظم الاطباء). زیان بیننده. ضرر رسیده. (فرهنگ فارسی معین) : عجزه ومساکین مردم گیلان از سلوک ناهنجار و اطوار ناهموار مؤمی الیه... متضرر... بودند. (از نامۀ شاه عباس به سلطان مراد عثمانی، از فرهنگ فارسی معین ایضاً)
نالنده و بیقراری کننده. (آنندراج). غمناک و بی آرام و نالان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مظلوم و ستم دیده و زیان دیده و جفاکشیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تضجر شود
نالنده و بیقراری کننده. (آنندراج). غمناک و بی آرام و نالان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مظلوم و ستم دیده و زیان دیده و جفاکشیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تضجر شود
جنبش نماینده و حرکت کننده. (آنندراج). جنبیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، مضطرب و پریشان و بی آرام و متحرک. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تضرب شود
جنبش نماینده و حرکت کننده. (آنندراج). جنبیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، مضطرب و پریشان و بی آرام و متحرک. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تضرب شود
پوست چفسیده و ترنجیده از لاغری. (آنندراج). روی لاغر شده و ضعیف شده و ترنجیده پوست از لاغری. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، میان باریک. (ناظم الاطباء). و رجوع به تضمر شود
پوست چفسیده و ترنجیده از لاغری. (آنندراج). روی لاغر شده و ضعیف شده و ترنجیده پوست از لاغری. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، میان باریک. (ناظم الاطباء). و رجوع به تضمر شود
آن که از اندوه و الم درپیچد و غلطد بر پشت و شکم. (آنندراج). آن که از اندوه و رنج بر خود می پیچد، کسی که خود را در رزمگاه ازاین پهلو به آن پهلو می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به تضور شود
آن که از اندوه و الم درپیچد و غلطد بر پشت و شکم. (آنندراج). آن که از اندوه و رنج بر خود می پیچد، کسی که خود را در رزمگاه ازاین پهلو به آن پهلو می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به تضور شود
مکرّر. رای مهمله. (از منتهی الارب). مکرر. (آنندراج). نام حرف ’را’. (ناظم الاطباء). و رجوع به مکرر شود، برگردانیده. (از منتهی الارب). برگردانیده و دوباره گرفته. (ناظم الاطباء) ، دودله شونده. (آنندراج). دودله و متردد و بی ثبات. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرر شود
مُکَرَّر. رای مهمله. (از منتهی الارب). مکرر. (آنندراج). نام حرف ’را’. (ناظم الاطباء). و رجوع به مکرر شود، برگردانیده. (از منتهی الارب). برگردانیده و دوباره گرفته. (ناظم الاطباء) ، دودله شونده. (آنندراج). دودله و متردد و بی ثبات. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرر شود