- متصمع
- خون آلود
معنی متصمع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع گشته، فراهم آمده
خود آرا، دلسوز نما، هنرمند نما خویشتن آراینده، بتکلف نیکو سیرتی نماینده، آنکه صنعتی و هنری را بخود ببندد جمع متصنعین
درد سر دهنده این واژه را به جای (مصدع) به کار می برند که نا رواست، پراکنیده، شکافته دردسر یابنده، دردسر دهنده زحمت دهنده: مزاحم: بسبب آنکه چندین دفعه اراده بود که خود بعزم ملاقات متصدع خدمت شده... توضیح این لفظ (را) بجای مصدع بکسر دال که بمعنی دردسر دهنده است آوردن خطاست چنانچه بعضی در انشا نویسند که متصدع خدمت میشوم. درین صورت مصدع باید نوشت
((مُ تَ صَ نِّ))
فرهنگ فارسی معین
خویشتن آراینده، به تکلف نیکو سیرتی نماینده، آن که صنعتی یا هنری را به خود ببندد، جمع متصنعین
دردسریابنده، مصدع
کسی که صنایع ادبی را به تکلف در آثار خود به کار می برد، مصنوعی
خون آلود شدن