جدول جو
جدول جو

معنی متصادف - جستجوی لغت در جدول جو

متصادف
دچار و روبرو شدن
تصویری از متصادف
تصویر متصادف
فرهنگ لغت هوشیار
متصادف
((مُ تَ دِ))
روبرو شونده، مقابل شونده
تصویری از متصادف
تصویر متصادف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مترادف
تصویر مترادف
همچم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مترادف
تصویر مترادف
کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانند «سرد» و «فرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
فرهنگ فارسی عمید
در پس دیگری سوار شونده پی در پی، متوالی و پی در پی و قطع نشده از عقب دیگری، دو کلمه هم معنی
فرهنگ لغت هوشیار
رو به رو شونده بهم خورنده با چیزی با هم زننده با هم کوبنده جمع متصادمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصادق
تصویر متصادق
راستدوست دوست یکرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصادم
تصویر متصادم
((مُ تَ دِ))
به هم خورنده با چیزی، با هم زننده، با هم کوبنده، جمع متصادمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترادف
تصویر مترادف
((مُ تَ دِ))
پی درپی، هم معنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترادف
تصویر مترادف
Synonymous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
पर्यायवाची
دیکشنری فارسی به هندی
คำพ้องความหมาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
প্রতিশব্দ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تصادف
تصویر تصادف
برخورد، پیشامد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصادف
تصویر تصادف
برخورد کردن، بهم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادف
تصویر مصادف
کسی یا چیزی که با دیگری رو به رو شود و برخورد کند، برخورد کننده، به هم رسیده، به هم برخورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصادف
تصویر تصادف
برخورد کردن وسیلۀ نقلیه با شخص یا چیزی، رو به رو شدن، به صورت غیرمنتظره با کسی یا چیزی برخورد کردن، حادثه، اتفاق غیرقابل پیش بینی
فرهنگ فارسی عمید