اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
از جنس آتش، کنایه از مهیج، اثرگذار، پرشور و حال، برای مثال سخنرانی آتشین، دلم را داغ عشقی بر جبین نه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی - ۴۹۰) ، سوزان، به رنگ آتش، سرخ تیره، کنایه از بسیار خشمگین، تند، کنایه از جان سوز، رنج آور، برای مثال آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او می رسد (مولوی۲ - ۲۵۵)
از جنس آتش، کنایه از مهیج، اثرگذار، پرشور و حال، برای مِثال سخنرانی آتشین، دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی - ۴۹۰) ، سوزان، به رنگ آتش، سرخ تیره، کنایه از بسیار خشمگین، تند، کنایه از جان سوز، رنج آور، برای مِثال آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او می رسد (مولوی۲ - ۲۵۵)
سوخته. (آنندراج). سوخته و نیم سوخته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، لاغر و نزار. (آنندراج). لاغرشده از بسیاری جماع. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تشیط شود
سوخته. (آنندراج). سوخته و نیم سوخته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، لاغر و نزار. (آنندراج). لاغرشده از بسیاری جماع. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تشیط شود
نعت فاعلی از استشاطه. نیک خندنده. (منتهی الارب). افراطکننده در خندیدن. (اقرب الموارد) ، شتر فربه. (منتهی الارب). فربه از بین شتران. (اقرب الموارد) ، کبوتر شادمان در پرواز. (منتهی الارب). کبوتری که با چابکی پرواز کند. (اقرب الموارد) ، برافروخته از خشم و غضب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، کسی که کار بر وی سبک باشد و زود ازآن برآید. (ناظم الاطباء). و رجوع به استشاطه شود
نعت فاعلی از استشاطه. نیک خندنده. (منتهی الارب). افراطکننده در خندیدن. (اقرب الموارد) ، شتر فربه. (منتهی الارب). فربه از بین شتران. (اقرب الموارد) ، کبوتر شادمان در پرواز. (منتهی الارب). کبوتری که با چابکی پرواز کند. (اقرب الموارد) ، برافروخته از خشم و غضب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، کسی که کار بر وی سبک باشد و زود ازآن برآید. (ناظم الاطباء). و رجوع به استشاطه شود
بی گمان بی گمان داننده، دریافته آگاه گشته بیقین دانسته بی گمان دانسته، یقین بی شبهه. یا قدر متیقن. مقداری که بر آن یقین باشد آنچه بیقین در تمام مفاهیم و اقوال و عقاید مختلف وجود دارد قدر مسلم (چنانکه در مورد مشکوک بودن حکمی نسبت بموضوعی میان حرمت و وجوب وجود حکم نسبت بان موضوع قدر متیقن است ولی وجوب یا حرمت آن مورد شک و خلاف است)
بی گمان بی گمان داننده، دریافته آگاه گشته بیقین دانسته بی گمان دانسته، یقین بی شبهه. یا قدر متیقن. مقداری که بر آن یقین باشد آنچه بیقین در تمام مفاهیم و اقوال و عقاید مختلف وجود دارد قدر مسلم (چنانکه در مورد مشکوک بودن حکمی نسبت بموضوعی میان حرمت و وجوب وجود حکم نسبت بان موضوع قدر متیقن است ولی وجوب یا حرمت آن مورد شک و خلاف است)