سوخته. (آنندراج). سوخته و نیم سوخته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، لاغر و نزار. (آنندراج). لاغرشده از بسیاری جماع. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تشیط شود
سوخته. (آنندراج). سوخته و نیم سوخته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، لاغر و نزار. (آنندراج). لاغرشده از بسیاری جماع. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تشیط شود
نعت فاعلی از استشاطه. نیک خندنده. (منتهی الارب). افراطکننده در خندیدن. (اقرب الموارد) ، شتر فربه. (منتهی الارب). فربه از بین شتران. (اقرب الموارد) ، کبوتر شادمان در پرواز. (منتهی الارب). کبوتری که با چابکی پرواز کند. (اقرب الموارد) ، برافروخته از خشم و غضب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، کسی که کار بر وی سبک باشد و زود ازآن برآید. (ناظم الاطباء). و رجوع به استشاطه شود
نعت فاعلی از استشاطه. نیک خندنده. (منتهی الارب). افراطکننده در خندیدن. (اقرب الموارد) ، شتر فربه. (منتهی الارب). فربه از بین شتران. (اقرب الموارد) ، کبوتر شادمان در پرواز. (منتهی الارب). کبوتری که با چابکی پرواز کند. (اقرب الموارد) ، برافروخته از خشم و غضب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، کسی که کار بر وی سبک باشد و زود ازآن برآید. (ناظم الاطباء). و رجوع به استشاطه شود
شتر ماده که سالها باردار نگردد. (آنندراج). شتری که سالها باردار نگردد بی آن که نازا باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعیط شود
شتر ماده که سالها باردار نگردد. (آنندراج). شتری که سالها باردار نگردد بی آن که نازا باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعیط شود
خواجه و پیرشونده. (آنندراج). شیخ شده و خواجه و پیر گشته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آن که خود را به پیری زند. و رجوع به تشیخ شود
خواجه و پیرشونده. (آنندراج). شیخ شده و خواجه و پیر گشته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آن که خود را به پیری زند. و رجوع به تشیخ شود
دعوی شیعیت کننده و خود را شیعی نماینده. (آنندراج). دعوای شیعی کرده و شیعی شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : هیچ مانعی ندارد که یک نفر شیعی متمایل به اعتزال یایک نفر معتزلی متشیع باشد. (خاندان نوبختی ص 241)
دعوی شیعیت کننده و خود را شیعی نماینده. (آنندراج). دعوای شیعی کرده و شیعی شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : هیچ مانعی ندارد که یک نفر شیعی متمایل به اعتزال یایک نفر معتزلی متشیع باشد. (خاندان نوبختی ص 241)