دو گروه با یکدیگر نزدیک شونده در حرب، گوئی میان ایشان اندازۀ شبری مانده است. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جدا شدۀ از همدیگر به اندازۀ شبری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشابر شود
دو گروه با یکدیگر نزدیک شونده در حرب، گوئی میان ایشان اندازۀ شبری مانده است. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جدا شدۀ از همدیگر به اندازۀ شبری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشابر شود
همدیگر نظر کردن به دنبال چشم. (منتهی الارب) (آنندراج). همدیگر را بدنبال چشم نظر کردن (ناظم الاطباء). یکدیگر را بانظر عداوت و بغض نگریستن. (از متن اللغه). یکدیگر رابا گوشۀ چشم نگریستن. (از اقرب الموارد). یکدیگر با گوشۀ چشم با اعراض و غضب نگریستن. (از المنجد)
همدیگر نظر کردن به دنبال چشم. (منتهی الارب) (آنندراج). همدیگر را بدنبال چشم نظر کردن (ناظم الاطباء). یکدیگر را بانظر عداوت و بغض نگریستن. (از متن اللغه). یکدیگر رابا گوشۀ چشم نگریستن. (از اقرب الموارد). یکدیگر با گوشۀ چشم با اعراض و غضب نگریستن. (از المنجد)
آن که خود را شاعر پندارد و شعرفروشنده و خودرا شاعر نماینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را به زور شاعر گوینده. (غیاث). و الشاعرالمفلق خنذیذ و من دونه شاعر، ثم شویعر ثم شعرور ثم متشاعر. (منتهی الارب) : زین متنحل سخنانم مبین زین متشاعرلقبانم مدان. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 347). و رجوع به تشاعر شود
آن که خود را شاعر پندارد و شعرفروشنده و خودرا شاعر نماینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را به زور شاعر گوینده. (غیاث). و الشاعرالمفلق خنذیذ و من دونه شاعر، ثم شویعر ثم شعرور ثم متشاعر. (منتهی الارب) : زین متنحل سخنانم مبین زین متشاعرلقبانم مدان. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 347). و رجوع به تشاعر شود
چشم دارندۀ حصۀ خود. یقال: هم متشازبون، ای لکل واحد حظ ینتظره. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که چشم دارد بهرۀ خود را. (آنندراج). کسی که انتظار می کشدو یا می گیرد برای خود هر آنچه بتواند اندوخته کند. ج، متشازبون. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشازب شود
چشم دارندۀ حصۀ خود. یقال: هم متشازبون، ای لکل واحد حظ ینتظره. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که چشم دارد بهرۀ خود را. (آنندراج). کسی که انتظار می کشدو یا می گیرد برای خود هر آنچه بتواند اندوخته کند. ج، متشازبون. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشازب شود