- متسلط
- کسی که بر وی دست یافته باشند دست یابنده و غلبه کننده، دارای قدرت و توانائی خودسرانه و متصرف
معنی متسلط - جستجوی لغت در جدول جو
- متسلط ((مُ تَ سَ لَّ))
- غلبه کننده، مسلط
- متسلط
- غلبه کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همدردی شنیده نوازش دیده، خورسند دل نواخته شده تسلی داده: به جهت آنکه هر که را نصرت در جانب او وجود گیرد هر آینه دلش متسلی خواهد بود
زینه پوشنده (زینه سلاح) سلاح پوشنده
تسلی یافته
سلاح پوشیده
چیرگی، چیره دستی، چیره شدن
چیره، چیره دست
دست یافتن
تسلط یافته، پیروز، چیره، برگمارده شده
مسلط شدن، چیره شدن، دست یافتن بر کسی یا چیزی
برگماشته، زور آور، غالب، مستولی
جمع متسلط در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)