جدول جو
جدول جو

معنی متسلح - جستجوی لغت در جدول جو

متسلح
زینه پوشنده (زینه سلاح) سلاح پوشنده
تصویری از متسلح
تصویر متسلح
فرهنگ لغت هوشیار
متسلح
((مُ تَ سَ لِّ))
سلاح پوشنده
تصویری از متسلح
تصویر متسلح
فرهنگ فارسی معین
متسلح
سلاح پوشیده
تصویری از متسلح
تصویر متسلح
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

همدردی شنیده نوازش دیده، خورسند دل نواخته شده تسلی داده: به جهت آنکه هر که را نصرت در جانب او وجود گیرد هر آینه دلش متسلی خواهد بود
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بر وی دست یافته باشند دست یابنده و غلبه کننده، دارای قدرت و توانائی خودسرانه و متصرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متسلی
تصویر متسلی
((مُ تَ سَ لّ))
تسلی داده، دل نواخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متسلط
تصویر متسلط
((مُ تَ سَ لَّ))
غلبه کننده، مسلط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متسلی
تصویر متسلی
تسلی یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متسلط
تصویر متسلط
غلبه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسلح
تصویر مسلح
تفنگدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسلح
تصویر تسلح
سلاح پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلح
تصویر مسلح
کسی که سلاح جنگ با خود دارد، سلاح دار، سلاح پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسلح
تصویر مسلح
سلاح پوشیده و شمشیر بسته، با اسلحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلح
تصویر مسلح
((مُ سَ لَّ))
سلاح پوشیده، سلاح دار، دارای اسلحه
فرهنگ فارسی معین