- متساهم(مُ تَ هَِ)
قرعه زننده با یکدیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به انداختن قرعه. (ناظم الاطباء)
معنی متساهم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ تَ هَِ)
لغت نامه دهخدا
همدیگر آسان گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خوش خوی و آسان به سوی یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تساهل شود
(مُ تَ لِ)
لغت نامه دهخدا
همدیگر صلح کننده. (آنندراج). با همدیگر صلح کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسالم شود
(مُ هَِ)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از مصدر مساهمه. شریک و انباز. (غیاث) (آنندراج). شریک. (ناظم الاطباء) : این قسمت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچه نظم خواهد کردمساهم و مشارک گردانیده است. (از المعجم ص 278) ، هم سهم و هم نصیب و هم بهره، مددکار. دستگیر. (ناظم الاطباء). رجوع به مساهمه شود
(اِ)
لغت نامه دهخدا
قرعه زدن. (زوزنی). با یکدیگر قرعه زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تقارع. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد) ، تقسیم کردن چیزی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
بوندار (سهام دار)، هنباز انباز شونده شریک سهیم: این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچ نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است، تیر قرعه زننده بادیگری
