جدول جو
جدول جو

معنی متزاحم - جستجوی لغت در جدول جو

متزاحم
(مُ تَ حِ)
انبوهی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). انبوه شده و فشار داده شده بر یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، گرد آینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). گروه گرد آمده و جمع شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزاحم شود
لغت نامه دهخدا
متزاحم
انبوهی نماینده، گرد آینده
تصویری از متزاحم
تصویر متزاحم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تزاحم
تصویر تزاحم
انبوهی کردن، گرد آمدن مردم در یک جا و به هم فشار آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
کسی یا چیزی که باعث زحمت دیگری می شود، رنج رساننده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ حِ)
همدیگر نزدیک گردنده در جنگ. (آنندراج). حریف هائی که درجنگ نزدیک به هم گردند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزاحف شود
لغت نامه دهخدا
(مُحِ)
انبوهی کننده و تنگی کننده. (ناظم الاطباء) ، رنج رساننده و آزار دهنده و زحمت رساننده. معارض و مانع و بازدارنده. (ناظم الاطباء).
- مزاحم شدن، آزار رسانیدن و تصدیع دادن و زحمت دادن، در تداول گفته می شود مزاحم نباشم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
انبوهی کردن. (زوزنی) انبوهی نمودن قوم بر چیزی و گردآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انبوهی و انبوهی کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تنگ گردیدن قوم. (از المنجد) : و در دفع تراکم حوادث و تزاحم افواج خصوم و تلاطم امواج هموم تغافل و تخاذل پیشه ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 58). و از اثارت غبار و تزاحم امطار متسوقه و اهل معاملات متأذی میشدند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 439) ، تدافع قوم. (از المنجد) ، تلاطم امواج. (از المنجد) ، (اصطلاح اصول فقهی). علماء اصول فقه را در باب تزاحم دو اصطلاح است، عام و خاص اول - منافات میان دو حکم یا دو دلیل است بطور مطلق. بنابراین اصطلاح تزاحم مرادف تعارض است و امیتازی با آن ندارد. دوم - آن است که دو حکم در اصل با یکدیگر منافات نداشته باشند و هر دو دارای مصلحت و علت تشریع باشنداما انجام دادن آن دو دستور با هم در برخی از مواردغیرممکن یا غیرمشروع گردد. بر طبق اصطلاح خاص این دوحکم را در مورد مذکور متزاحم و نسبت میان آن دو را تزاحم گویند. در مقابل تعارض که منافات دو حکم است در اصل، بدینگونه که تنها یکی از آنها دارای اقسامی جداگانه، ترجیح یکی از دو حکم متزاحم بوسیلۀ مرجحاتی ویژه است که در باب تعارض بکار نمیرود. تزاحم بمعنی خاص از مباحث جالب و دقیق اصول فقه است که در قرن اخیر ابتکار شده است. رجوع به اجودالتقریرات سیدابوالقاسم خویی (مبحث اجتماع امر و نهی) و مبحث تعادل و تراجح از کتاب فوائدالاصول شیخ محمدعلی کاظمینی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تزاحم
تصویر تزاحم
انبوهی کردن، تنگ کردیدن قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
زحمت رساننده، مانع و بازدارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزاحم
تصویر تزاحم
((تَ حُ))
گرد آمدن مردم در یک جا، به یکدیگر زحمت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
((مُ حِ))
باعث زحمت، آزار دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
دست و پا گیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصدیع، دردسر، مزاحمت، ازدحام، شلوغی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
مزعجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
Obtrusive, Troublesome
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
intrusif, ennuyeux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
natrętny, kłopotliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
冒失的 , 麻烦的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
intrusivo, problemático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
مداخلت کرنے والا , پریشانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
ก้าวก่าย , เป็นภาระ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
kero, shida
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
חוֹצְפָּנִי , מפריע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
押し付けがましい , 面倒な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
주제넘은 , 성가신
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
навязчивый , беспокойный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
rahatsız edici, sorunlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
mengganggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
দৃষ্টি আকর্ষণকারী , ঝামেলাযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
दखल देने वाला , परेशान करनेवाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
invadente, fastidioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
aufdringlich, lästig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
opdringerig, hinderlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
нав'язливий , проблемний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مزاحم
تصویر مزاحم
entrometido, molesto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی