شتران در پی یکدیگررونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتران که در پی یکدیگر می روند و گام می نهند در جای پای دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطارق شود
شتران در پی یکدیگررونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتران که در پی یکدیگر می روند و گام می نهند در جای پای دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطارق شود
این کلمه در تاریخ بیهقی چ ادیب ص 103 آمده ودر حاشیه همین صفحه اضافه شده ’در همه نسخ منقرس است اما قاعده عربیت متنقرس استوارتر می نماید’. -انتهی. دارای بیماری نقرس. نقرسی: ایشان سوارانند و من با ایشان در پیادگی کند و با لنگی متنقرس. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 103). رجوع به نقرس شود
این کلمه در تاریخ بیهقی چ ادیب ص 103 آمده ودر حاشیه همین صفحه اضافه شده ’در همه نسخ منقرس است اما قاعده عربیت متنقرس استوارتر می نماید’. -انتهی. دارای بیماری نقرس. نقرسی: ایشان سوارانند و من با ایشان در پیادگی کند و با لنگی متنقرس. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 103). رجوع به نقرس شود
از ’خ رق’، کسی که به قابوی خودسبک بر شتران بگردد. (منتهی الارب) (آنندراج). کسی که بر دور شتران میگردد. (ناظم الاطباء). کسی که سبک بر دور شتر میگردد که او را بگیرد. (محیط المحیط) (از اقرب الموارد) ، سبک و چالاک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون) ، کاردان و باوقوف. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
از ’خ رق’، کسی که به قابوی خودسبک بر شتران بگردد. (منتهی الارب) (آنندراج). کسی که بر دور شتران میگردد. (ناظم الاطباء). کسی که سبک بر دور شتر میگردد که او را بگیرد. (محیط المحیط) (از اقرب الموارد) ، سبک و چالاک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون) ، کاردان و باوقوف. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لرزنده و جنبنده. (منتهی الارب) (آنندراج). مضطرب. (محیط المحیط). لرزیده و جنبیده و متزلزل و به این طرف و آن طرف حرکت داده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترجرج شود
لرزنده و جنبنده. (منتهی الارب) (آنندراج). مضطرب. (محیط المحیط). لرزیده و جنبیده و متزلزل و به این طرف و آن طرف حرکت داده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترجرج شود