جدول جو
جدول جو

معنی ترقرق

ترقرق(اِ ثِ)
جنبیدن چیزی، درخشیدن، آمدن و رفتن، برگشتن آب در چشم و بهر سو رفتن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گردیدن اشک درچشم خانه. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، اشک ریختن چشم. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، گردان معلوم شدن آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). صارت کأنها تدور. (اقرب الموارد) (المنجد). خیلت انها تدور. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا