- مترجمه
- مونث مترجم. مونث مترجم زنی که ترجمه کند
معنی مترجمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مترنم جمع مترنمات
برگردانی، برگردان، ترزبانی، ترگویه، نورند
ترزبان، برگرداننده
نورند پچوه همسیراز بر گردان تفسیر کردن زبانی را بزبان دیگر گزاردن گزارش کردن گردانیدناز زبانی بزبان دیگر نقل کردن، ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب شخصی، گزارش، جمع تراجم. یا ترجمه احوال. شرح احوال
کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه می کند، کنایه از بازگو کننده، بیان کننده مثلاً این شعر مترجم احساسات شاعر است
نقل مطلبی از زبانی به زبان دیگر، جمع تراجم، ذکر سیرت، اخلاق و نسب کسی، شرح احوال
ترجمه شده، مطلبی که از زبانی به زبان دیگر ترجمه شده است
ترجمه کرده شده و از زبانی به زبانی دیگر بیان کرده شده
((تَ جَ یا جُ مِ))
فرهنگ فارسی معین
روایت کردن مطلبی از زبانی به زبان دیگر، ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب کسی، گزارش
Translation
Interpreter, Translator
intérprete, tradutor
перевод
Übersetzung
Dolmetscher, Übersetzer
tłumacz
переклад
переводчик
tłumaczenie
перекладач
tolk, vertaler
tradução
traduzione
traducción
intérprete, traductor
interprète, traducteur
traduction
interprete, traduttore
vertaling
अनुवादक
การแปล