کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانند «سرد» و «فرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانندِ «سَرد» و «فَرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
دو، دو ماراتن، در ورزش دویدن به مسافت حدود ۴۲ کیلومتر. دراصل، نام خلیج و دهکده ای در یونان است که به گفتۀ برخی مورخان در سال ۴۹۰ قبل از میلاد در آن ناحیه جنگی میان سپاهیان ایران و یونان رخ داد و یک سرباز یونانی مسافت ۴۲ کیلومتر را دوید تا خبر فتح سربازان یونانی را به دهکدۀ ماراتن برساند
دو، دو ماراتن، در ورزش دویدن به مسافت حدود ۴۲ کیلومتر. دراصل، نام خلیج و دهکده ای در یونان است که به گفتۀ برخی مورخان در سال ۴۹۰ قبل از میلاد در آن ناحیه جنگی میان سپاهیان ایران و یونان رخ داد و یک سرباز یونانی مسافت ۴۲ کیلومتر را دوید تا خبر فتح سربازان یونانی را به دهکدۀ ماراتن برساند
سنگهای بر هم نشیننده و محکم و استوار شونده. (آنندراج). سنگهای بر هم نشسته و محکم و استوار شده. (ناظم الاطباء) : صخور متراهصه، سنگهای بهم چسبیده یا سنگهای استوار. (از اقرب الموارد). و رجوع به تراهص شود
سنگهای بر هم نشیننده و محکم و استوار شونده. (آنندراج). سنگهای بر هم نشسته و محکم و استوار شده. (ناظم الاطباء) : صخور متراهصه، سنگهای بهم چسبیده یا سنگهای استوار. (از اقرب الموارد). و رجوع به تراهص شود
جدا شونده از یکدیگر، مخالف: دیگر طرایق مختلف و متباین که اکابر فضلا و بلغا را بود و اگر از هر یکی انموذجی باز نماییم با طالت انجامد. الفاظ بسیار که بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک مانند: انسان و اسب: و گمان افتد که هر دو لفظ مترادفند و نباشد بلک متباین باشد مانند سیف و حسام چه سیف شمشیر باشد و حسام شمشیر بران. و اما قسم دوم که الفاظ بسیار بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک آنرا اسما متباینه خواندند، دو عدد نا مساوی را گویند که نسبت بهم اصم باشند بطوری که نه با عدد ثالثی وفق داشته باشند و نه بزرگتر بر کوچکتر قابل بخش باشد مثل 10 و 7 بعبارت دیگر دو عدد نا مساوی را نسبت بیکدیگر متباین گویند وقتی که مقسوم علیه مشترک آنها واحد باشد یعنی جز واحد بعدد دیگری تقسیم پذیر نباشند درین صورت بزرگترین مقسوم علیه مشترک آنها همان واحد است مانند: 26 و 15 مقابل متداخل متوافق
جدا شونده از یکدیگر، مخالف: دیگر طرایق مختلف و متباین که اکابر فضلا و بلغا را بود و اگر از هر یکی انموذجی باز نماییم با طالت انجامد. الفاظ بسیار که بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک مانند: انسان و اسب: و گمان افتد که هر دو لفظ مترادفند و نباشد بلک متباین باشد مانند سیف و حسام چه سیف شمشیر باشد و حسام شمشیر بران. و اما قسم دوم که الفاظ بسیار بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک آنرا اسما متباینه خواندند، دو عدد نا مساوی را گویند که نسبت بهم اصم باشند بطوری که نه با عدد ثالثی وفق داشته باشند و نه بزرگتر بر کوچکتر قابل بخش باشد مثل 10 و 7 بعبارت دیگر دو عدد نا مساوی را نسبت بیکدیگر متباین گویند وقتی که مقسوم علیه مشترک آنها واحد باشد یعنی جز واحد بعدد دیگری تقسیم پذیر نباشند درین صورت بزرگترین مقسوم علیه مشترک آنها همان واحد است مانند: 26 و 15 مقابل متداخل متوافق