جدول جو
جدول جو

معنی متذیٔ - جستجوی لغت در جدول جو

متذیٔ(مُتْ تَ ذِءْ)
از ’وذء’، عیب و سرزنش پذیرنده. (آنندراج). عیب کرده شده و ملامت شده و سرزنش پذیرفته. (ناظم الاطباء). و رجوع به اتذاء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ ذَیْ یِ ءْ)
گوشت جدا شده از استخوان به فساد خون و جز آن. (آنندراج) (از منتهی الارب). گوشت فاسد و تباه شده که از استخوان جدا گردد. (ناظم الاطباء) ، روی آماسناک. (آنندراج). روی آماسیده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، گوشت نیک پخته شده که بخوبی از استخوان جدا گردد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تذیؤ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ذَیْ یِ)
بذله پوش. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آن که عمل نفس خود کند. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که به هوای نفس خود عمل می کند. (ناظم الاطباء) ، خرامنده. (از منتهی الارب). متکبر و با جلال و عظمت و آن که ذیل وی می روبد زمین را. (از ناظم الاطباء) ، گستاخی نماینده و میل کننده. (از منتهی الارب) ، سایه افکننده. (منتهی الارب). و رجوع به تذیل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ذِءْ)
رام وخوارکننده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حقیرکننده و فروتن کننده و دست آموزکننده و آنکه رام و خوار گرداند. (ناظم الاطباء). رجوع به اخذاء شود
لغت نامه دهخدا