دوستی که تباه کند و بیمار سازد دل کسی را. (آنندراج). کسی و یا چیزی که تباه می کند دوستی را. (ناظم الاطباء). نعت است از اتبال. (منتهی الارب) ، هر آنچه ضعیف می کند و بیمار می نماید و آزرده می کند. (ناظم الاطباء) ، کسی که توابل و دیگ افزار در دیگ می ریزد. (ناظم الاطباء)
دوستی که تباه کند و بیمار سازد دل کسی را. (آنندراج). کسی و یا چیزی که تباه می کند دوستی را. (ناظم الاطباء). نعت است از اتبال. (منتهی الارب) ، هر آنچه ضعیف می کند و بیمار می نماید و آزرده می کند. (ناظم الاطباء) ، کسی که توابل و دیگ افزار در دیگ می ریزد. (ناظم الاطباء)
پذیرنده. برگردن گرفته. پذیرفتار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قبول کننده. آن که کاری را قبول کند: فتوت ایشان بجبر کسیر و فک هر اسیر متقبل و متکفل گشته. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به تقبل شود. - متقبل شدن، پذیرفتن. بپذیرفتن. متعهد شدن. برعهده گرفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
پذیرنده. برگردن گرفته. پذیرفتار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قبول کننده. آن که کاری را قبول کند: فتوت ایشان بجبر کسیر و فک هر اسیر متقبل و متکفل گشته. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به تقبل شود. - متقبل شدن، پذیرفتن. بپذیرفتن. متعهد شدن. برعهده گرفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
بذله پوش. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آن که عمل نفس خود کند. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که به هوای نفس خود عمل می کند. (ناظم الاطباء) ، خرامنده. (از منتهی الارب). متکبر و با جلال و عظمت و آن که ذیل وی می روبد زمین را. (از ناظم الاطباء) ، گستاخی نماینده و میل کننده. (از منتهی الارب) ، سایه افکننده. (منتهی الارب). و رجوع به تذیل شود
بذله پوش. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آن که عمل نفس خود کند. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که به هوای نفس خود عمل می کند. (ناظم الاطباء) ، خرامنده. (از منتهی الارب). متکبر و با جلال و عظمت و آن که ذیل وی می روبد زمین را. (از ناظم الاطباء) ، گستاخی نماینده و میل کننده. (از منتهی الارب) ، سایه افکننده. (منتهی الارب). و رجوع به تذیل شود