جدول جو
جدول جو

معنی متدجج - جستجوی لغت در جدول جو

متدجج
(مُ تَ دَجْ جِ)
درپوشندۀ تمام سلاح. (آنندراج). درپوشندۀ همه سلاح. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدجج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متدرج
تصویر متدرج
درجه به درجه، آهسته، کم کم، کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خوش خوش، پلّه پلّه، خرد خرد، نرم نرمک، رفته رفته، آهسته آهسته، خوش خوشک، تدرّج، نرم نرم، کم کم، آرام آرام، اندک اندک، جسته جسته، کیچ کیچ
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ دَرْ رِ)
آن که اندک اندک قریب گردد. (آنندراج). آهسته آهسته و کم کم پیش رفته. (ناظم الاطباء). آن که آهسته و به تدریج پیش رود. و رجوع به تدرج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَجْ جِ)
خانه که از دود پر گردد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خانه پر از دود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَجْ جِ)
آن که دعوی کند متاع کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ادعا کننده و کسی که ادعای تملک چیزی را میکند. (ناظم الاطباء). رجوع به تلجج شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
درپوشیدن تمام سلاح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، ابرناک گردیدن آسمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَجْ جِ)
آسمان ابرناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به تدجیج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متدرج
تصویر متدرج
آهسته یاز آنکه آهسته و بتدریج پیش رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متدرج
تصویر متدرج
((مُ تَ دَ رِّ))
آهسته و کم کم پیش رونده
فرهنگ فارسی معین
درجه به درجه، تدریجی، به تدریج
فرهنگ واژه مترادف متضاد