کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کمیچه، شب فروز، آتشک، شب افروز، ولدالزّنا، چراغینه، کاونه، کرم شب افروز، شب تاب، چراغک، شب چراغک، یراعه
کِرمِ شَب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کَمیچِه، شَب فُروز، آتَشَک، شَب اَفروز، وَلَدُالزِّنا، چِراغینِه، کاوُنِه، کِرمِ شَب اَفروز، شَب تاب، چِراغَک، شَب چِراغَک، یَراعِه
جمع شده و مجتمع گشته. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که در مکانی محصور باشد. (از اقرب الموارد). - متحیز کردن، محصور کردن:... با آن یار کنند تا آن را متحیز کند و بر یک جای بدارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت بخطمرحوم دهخدا) ، فرارکرده از دشمن. (ناظم الاطباء) ، (در اصطلاح فلسفه) آنچه در حیز حاصل شود و به عبارت دیگر هرچه قابل اشارۀ حسیه باشد و نزد متکلمان هیچ یک از جواهر جوهر نیست مگر آن که متحیز بالذات باشد یعنی قابل باشد اشارۀ بالذات را. عرض متحیز بالتبع است. در نزد حکما جوهر گاهی متحیز بالذات است و گاهی اصلا متحیز نیست مانند جواهر مجرده. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 300)
جمع شده و مجتمع گشته. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که در مکانی محصور باشد. (از اقرب الموارد). - متحیز کردن، محصور کردن:... با آن یار کنند تا آن را متحیز کند و بر یک جای بدارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت بخطمرحوم دهخدا) ، فرارکرده از دشمن. (ناظم الاطباء) ، (در اصطلاح فلسفه) آنچه در حیز حاصل شود و به عبارت دیگر هرچه قابل اشارۀ حسیه باشد و نزد متکلمان هیچ یک از جواهر جوهر نیست مگر آن که متحیز بالذات باشد یعنی قابل باشد اشارۀ بالذات را. عرض متحیز بالتبع است. در نزد حکما جوهر گاهی متحیز بالذات است و گاهی اصلا متحیز نیست مانند جواهر مجرده. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 300)
متخیله در فارسی مونث متخیل: پنداشته متخیله در فارسی مونث متخیل: پندار مند، ابر تن باد سار مونث متخیل جمع متخیلات. مونث متخیل جمع متخیلات، قوه ای در نفس انسان که موجب پیدایش خیال گردد و آن صورتهاء مصوره را بیکدیگر پیوند دهد سوم قوت متخیله است و چون او را با نفس حیوانی یار کنند متخیله گویند
متخیله در فارسی مونث متخیل: پنداشته متخیله در فارسی مونث متخیل: پندار مند، ابر تن باد سار مونث متخیل جمع متخیلات. مونث متخیل جمع متخیلات، قوه ای در نفس انسان که موجب پیدایش خیال گردد و آن صورتهاء مصوره را بیکدیگر پیوند دهد سوم قوت متخیله است و چون او را با نفس حیوانی یار کنند متخیله گویند
مدفوع آغاز زاده شدن، مدفوعی که در دوسه روز آغاز تولداز نوزاد انسان دفع میشود. این مدفوع ترکیبی است از صفرا و ترشحات و سلولهای مخاطی روده نوزادان که در حالت جنینی بوده اند. رنگ آن خرمایی مایل بسبز است
مدفوع آغاز زاده شدن، مدفوعی که در دوسه روز آغاز تولداز نوزاد انسان دفع میشود. این مدفوع ترکیبی است از صفرا و ترشحات و سلولهای مخاطی روده نوزادان که در حالت جنینی بوده اند. رنگ آن خرمایی مایل بسبز است