جای سخن گفتن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). موضع اجتماع مردمان برای گفتگو و سؤال و جواب. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل و تحدث شود
جای سخن گفتن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). موضع اجتماع مردمان برای گفتگو و سؤال و جواب. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل و تحدث شود
سخن گوینده. (آنندراج). بیان کننده. (ناظم الاطباء) : شهری متحدثان حسنت الا متحیران خاموش. سعدی. و رجوع به تحدث شود، مورخ و راوی اخبار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، هر چیزی که از نو پدید آید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحدث و مادۀ بعد شود
سخن گوینده. (آنندراج). بیان کننده. (ناظم الاطباء) : شهری متحدثان حسنت الا متحیران خاموش. سعدی. و رجوع به تحدث شود، مورخ و راوی اخبار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، هر چیزی که از نو پدید آید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحدث و مادۀ بعد شود
برابری کننده در کاری. (از منتهی الارب) (آنندراج). معتدل و میانه رو. (از فرهنگ جانسون) ، پارسا و پرهیزگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحدی شود
برابری کننده در کاری. (از منتهی الارب) (آنندراج). معتدل و میانه رو. (از فرهنگ جانسون) ، پارسا و پرهیزگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحدی شود
امراءه متحدبه، زن بیوۀ شوهرناکرده که مهربانی کند مر فرزند خود را. (ناظم الاطباء). زنی که بیوه می ماند تا این که از کودکانش مراقبت کند. (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحدب شود
امراءه متحدبه، زن بیوۀ شوهرناکرده که مهربانی کند مر فرزند خود را. (ناظم الاطباء). زنی که بیوه می ماند تا این که از کودکانش مراقبت کند. (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحدب شود
احمق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دراز. دراز و باریک. (ناظم الاطباء) ، شتابکار. (منتهی الارب) (آنندراج). جلد و شتاب. (ناظم الاطباء) ، راه رونده نه به شتاب و تعجیل و نه به درنگی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخدب شود
احمق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دراز. دراز و باریک. (ناظم الاطباء) ، شتابکار. (منتهی الارب) (آنندراج). جلد و شتاب. (ناظم الاطباء) ، راه رونده نه به شتاب و تعجیل و نه به درنگی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخدب شود
توبه کننده از گناه. (آنندراج). کسی که از گناه توبه کند. (ناظم الاطباء) ، کسی که مال رفته بازیابد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فقیری که مال دار شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، مالداری که فقیر شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
توبه کننده از گناه. (آنندراج). کسی که از گناه توبه کند. (ناظم الاطباء) ، کسی که مال رفته بازیابد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فقیری که مال دار شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، مالداری که فقیر شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
روان مثل خوی بدن و آب دهن. (آنندراج). عرق جاری و خوی روان. (ناظم الاطباء). خوی روان. (از منتهی الارب) ، دوشیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحلب شود
روان مثل خوی بدن و آب دهن. (آنندراج). عرق جاری و خوی روان. (ناظم الاطباء). خوی روان. (از منتهی الارب) ، دوشیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحلب شود