- متحجر
- واپسگرا
معنی متحجر - جستجوی لغت در جدول جو
- متحجر
- سنگ شده، سنگواره، ریمناک آنچه بصورت سنگ در آمده سنگ شده، آنکه در تبعیت از احکام و سنن تعصب دارد قشری، فسیل سنگواره، جراحتی که ریمناک و سخت گردد
- متحجر ((مُ تَ حَ جِّ))
- سنگ شده، سخت گشته، در فارسی به کسی گویند که حاضر به درک و پذیرش نوآوری ها نیست
- متحجر
- متعصب نسبت به عقاید کهنه، چیزی که مانند سنگ شده باشد، سنگ شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حیران، سرگردان، سرگشته
افسوس خورنده، حسرت خورنده
محلهای تجارت، تجارتها
سرگشته، حیران، آواره
شتاب و زود، خشمناک
حسرت خورنده
بست نشین پناهیده، خویشتندار
دوری کننده
تجارت خانه ها
هراسان، بیمناک
Baffled, Stunned, Astonished, Astounded, Bedazzled, Perplexed
surpreendido, atónito, desconcertado, deslumbrado, perplexo, atônito
erstaunt, verblüfft, verwirrt, perplex
zdumiony, oszołomiony, zaskoczony, zmieszany
изумленный , ошеломленный , озадаченный
здивований , приголомшений , розгублений
verbaasd, verbluft, verward, perplex, verbijsterd
asombrado, atónito, desconcertado, deslumbrado, perplejo
étonné, stupéfait, déconcerté, ébloui, perplexe
stupito, sbalordito, confuso, perplesso
चकित , भ्रमित , हैरान , चौंक
tercengang, bingung, terpesona
놀란 , 경악한 , 당황한
המום , נבוך , מְבֻלְבַּל , מופתע
吃惊的 , 困惑的 , 眼花缭乱的 , 惊讶的
驚いた , 仰天の , 困惑した , びっくりした , 困惑している , 驚いた
shangazwa, mchanganyiko, kuchanganyikiwa, ameshangazwa