فرقه ای است از متصوفۀ مبطله که لباس فاسقانه پوشند و افعال فساق کنند و گویند مراد ما، رفع ریا است. و این همه عین ضلالت است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 250)
فرقه ای است از متصوفۀ مبطله که لباس فاسقانه پوشند و افعال فساق کنند و گویند مراد ما، رفع ریا است. و این همه عین ضلالت است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 250)
خویشتن را نادان نماینده. (آنندراج). کسی که خویشتن را جاهل و نادان وانمود می نماید و به مکر و حیله نادانی می کند. (ناظم الاطباء). آن که خود را به نادانی زند. خویشتن رانادان نماینده. ج، متجاهلین. (فرهنگ فارسی معین)
خویشتن را نادان نماینده. (آنندراج). کسی که خویشتن را جاهل و نادان وانمود می نماید و به مکر و حیله نادانی می کند. (ناظم الاطباء). آن که خود را به نادانی زند. خویشتن رانادان نماینده. ج، متجاهلین. (فرهنگ فارسی معین)
فرقه ای از متصوفۀ مبطله که از مردم طعام خواهند و خورند و از زندگانی به همین فراغت شکم اکتفا کنند و این را توکل نامند و کسب نکنند و از صدقات خورند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1257)
فرقه ای از متصوفۀ مبطله که از مردم طعام خواهند و خورند و از زندگانی به همین فراغت شکم اکتفا کنند و این را توکل نامند و کسب نکنند و از صدقات خورند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1257)
با کسی سفاهت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). با کسی جهالت کردن. (المصادر زوزنی). نبرد کردن کسی را در نادانی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)
با کسی سفاهت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). با کسی جهالت کردن. (المصادر زوزنی). نبرد کردن کسی را در نادانی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)