خویشتن را نادان نماینده. (آنندراج). کسی که خویشتن را جاهل و نادان وانمود می نماید و به مکر و حیله نادانی می کند. (ناظم الاطباء). آن که خود را به نادانی زند. خویشتن رانادان نماینده. ج، متجاهلین. (فرهنگ فارسی معین)
خویشتن را نادان نماینده. (آنندراج). کسی که خویشتن را جاهل و نادان وانمود می نماید و به مکر و حیله نادانی می کند. (ناظم الاطباء). آن که خود را به نادانی زند. خویشتن رانادان نماینده. ج، متجاهلین. (فرهنگ فارسی معین)
کسی که آشکارا و بی پرده و حجاب کار می کند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). کسی که عمل خویش را به قصد آشکارا سازد. (فرهنگ فارسی معین). - متجاهر به فسق، آن که علانیه و آشکارا فسق می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجاهر شود
کسی که آشکارا و بی پرده و حجاب کار می کند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). کسی که عمل خویش را به قصد آشکارا سازد. (فرهنگ فارسی معین). - متجاهر به فسق، آن که علانیه و آشکارا فسق می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجاهر شود
کاهل و سست و غافل. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). تن آسان و تن پرور. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) کسی که خود را به قبیلۀ کهلان منسوب میکند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
کاهل و سست و غافل. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). تن آسان و تن پرور. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) کسی که خود را به قبیلۀ کهلان منسوب میکند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
با هم خصومت کننده. (آنندراج). با یکدیگر خصومت کننده. (ناظم الاطباء). تثنیۀ این کلمه ’متجادلین’ است یعنی دو تن که با یکدیگر جدل کنند. (از یادداشت دهخدا). و رجوع به تجادل شود
با هم خصومت کننده. (آنندراج). با یکدیگر خصومت کننده. (ناظم الاطباء). تثنیۀ این کلمه ’مُتَجادِلَین’ است یعنی دو تن که با یکدیگر جدل کنند. (از یادداشت دهخدا). و رجوع به تجادل شود
فرقه ای است از متصوفۀ مبطله که لباس فاسقانه پوشند و افعال فساق کنند و گویند مراد ما، رفع ریا است. و این همه عین ضلالت است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 250)
فرقه ای است از متصوفۀ مبطله که لباس فاسقانه پوشند و افعال فساق کنند و گویند مراد ما، رفع ریا است. و این همه عین ضلالت است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 250)
دارایزن و فرزند یالمند زندار کسی که دارای اهل بیت و عیال است آنکه زن و فرزند دارد: متاهل دو پای خود در بست سر خود را بدست خود بشکست. (حدیقه) جمع متاهلین
دارایزن و فرزند یالمند زندار کسی که دارای اهل بیت و عیال است آنکه زن و فرزند دارد: متاهل دو پای خود در بست سر خود را بدست خود بشکست. (حدیقه) جمع متاهلین