قرار ناگیرنده در جائی و چیزی برداشته شده از جایی. (آنندراج). بی ثبات و ناپایدار و جدا و متفرق و دور و منتقل از جای خود و برداشته شدۀ از جای خود و مایل از پهلوی کسی. (ناظم الاطباء) ، غافل و بی پروا. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تجافی شود
قرار ناگیرنده در جائی و چیزی برداشته شده از جایی. (آنندراج). بی ثبات و ناپایدار و جدا و متفرق و دور و منتقل از جای خود و برداشته شدۀ از جای خود و مایل از پهلوی کسی. (ناظم الاطباء) ، غافل و بی پروا. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تجافی شود
متقاضی. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد). به معنی متقاضی و تقاضاکننده وام. (آنندراج). مبرم و متقاضی و تقاضا کننده و وام خواه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجازی شود
متقاضی. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد). به معنی متقاضی و تقاضاکننده وام. (آنندراج). مبرم و متقاضی و تقاضا کننده و وام خواه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجازی شود
قرار ناگرفتن بر جای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر جای خود باقی نماندن و از جانبی بجانب دیگر میل کردن. (از قطر المحیط) : تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفاً و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون. (قرآن 32 / 16) ، یکسو شدن. (ترجمان عادل بن علی). بیک سو شدن. (فرهنگ نظام) ، دور شدن. (ترجمان عادل بن علی) (فرهنگ نظام). دوری: و از هر آنچه به خلل خانه و نقصان جاه و غضاضت ملک و شماتت اعداء بازگردد تجافی نمایند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 190). تبرا از موقف تهمت و تفادی از سمت طغیان و تجافی از معرض بغی و عدوان. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 207). ازحرکات و سکنات او تبرا نمود و از معرض عصیان و موقف کفران تجافی جست. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 343) ، برداشته شدن چیزی از جای. (منتهی الارب) (آنندراج). بلند شدن از جای. (ناظم الاطباء) ، برآمدن زین از پشت اسب. (از قطر المحیط)
قرار ناگرفتن بر جای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر جای خود باقی نماندن و از جانبی بجانب دیگر میل کردن. (از قطر المحیط) : تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون َ رَبهم خوفاً و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون. (قرآن 32 / 16) ، یکسو شدن. (ترجمان عادل بن علی). بیک سو شدن. (فرهنگ نظام) ، دور شدن. (ترجمان عادل بن علی) (فرهنگ نظام). دوری: و از هر آنچه به خلل خانه و نقصان جاه و غضاضت ملک و شماتت اعداء بازگردد تجافی نمایند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 190). تبرا از موقف تهمت و تفادی از سمت طغیان و تجافی از معرض بغی و عدوان. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 207). ازحرکات و سکنات او تبرا نمود و از معرض عصیان و موقف کفران تجافی جست. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 343) ، برداشته شدن چیزی از جای. (منتهی الارب) (آنندراج). بلند شدن از جای. (ناظم الاطباء) ، برآمدن زین از پشت اسب. (از قطر المحیط)
با هم رونده. (آنندراج). کسی که با هم دیگری همراه رود. (ناظم الاطباء) ، جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از اشتینگاس). و رجوع به تجاری شود
با هم رونده. (آنندراج). کسی که با هم دیگری همراه رود. (ناظم الاطباء) ، جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از اشتینگاس). و رجوع به تجاری شود
شتری که گشاده رود از گرانباری. (آنندراج). ستوری که از سنگینی بار متزلزل باشد. (ناظم الاطباء) ، عاقل و زیرک، به نوبت گیرنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به متدافی شود
شتری که گشاده رود از گرانباری. (آنندراج). ستوری که از سنگینی بار متزلزل باشد. (ناظم الاطباء) ، عاقل و زیرک، به نوبت گیرنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به متدافی شود