جدول جو
جدول جو

معنی متثبت - جستجوی لغت در جدول جو

متثبت
(مُ تَ ثَبْ بِ)
درنگ کننده. (آنندراج) (از فرهنگ جانسون). متوقف. (ناظم الاطباء) ، بجای آورنده. (آنندراج). راست کننده کار و تمام کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، برقرار باشنده. (آنندراج). ثابت و برقرار و مقرر و قائم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تثبت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثبت
تصویر مثبت
ثابت کننده، برقراردارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تثبت
تصویر تثبت
درنگ، تامل، پابرجا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
مقابل منفی، نشان دهندۀ وجود چیزی، نشان دهندۀ قبولی، حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی
خوب، سودمند، خوشایند
ویژگی عددی که از صفر بزرگ تر باشد، در ریاضیات عددی که دارای نشانۀ + باشد
ثبت شده، نوشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متربت
تصویر متربت
فقر، تنگ دستی، تهیدستی، ناداری، درویشی، کمبود چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ثَبْ بِ)
آن که دامن بر چیزی درپیچد و بردارنده چیزی را در دامن. (آنندراج). کسی که چیزی را در دامن و یا در فوته کرده و با هر دو دست گرفته ببرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثبن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
نعت فاعلی از استثبات. رجوع به استثبات شود، آنکه در امری درنگ کند و شتاب نکند. (اقرب الموارد) ، مشورت کننده و بررسی کننده در کار خویش. (اقرب الموارد) ، صابر وشکیبا، پایدار و برقرار، خواهان ثبوت و پایداری و برقراری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ایستایی ایستا ماندن، درنگیدن پا برجا بودن، آهستگی کردن درنگ کردن، پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
ثابت کرده شده، ثبت شده، مخالف منفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ بِ))
ثابت کننده، مدلل سازنده، استوار کننده، ثبت کننده، جمع مثبتین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ بَ))
ثبت شده، استوار شده، برقرار، ثابت شده، مدلل، دارای جنبه موافقت و پذیرش، خوشایند و خوب، ویژگی کمیتی بزرگ تر از صفر (ریاضی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ ثَ بِّ))
محکم کننده، استوار کننده، برجا دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
((مُ ثَ بَّ))
محکم کرده، استوار کرده، برجای داشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تثبت
تصویر تثبت
پابرجا بودن، آهستگی کردن، درنگ کردن، پایداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
Affirmative, Positive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
affirmatif, positif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
afirmatif, positif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
เป็นการยืนยัน , บวก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
chanya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
肯定的な , 前向きな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
肯定的 , 积极的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
מאשר , חיובי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
긍정적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
olumlu, pozitif
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
twierdzący, pozytywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
ইতিবাচক , ইতিবাচক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
सकारात्मक , सकारात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
affermativo, positivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
afirmativo, positivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
bevestigend, positief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
ствердний , позитивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
утвердительный , положительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
bejahend, positiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
afirmativo, positivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
تصدیقی , مثبت
دیکشنری فارسی به اردو