جدول جو
جدول جو

معنی متربت

متربت
فقر، تنگ دستی، تهیدستی، ناداری، درویشی، کمبود چیزی
تصویری از متربت
تصویر متربت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متربت

متربص

متربص
کسی که چشمداشت و انتظار دارد، منتظر، کسی که غله و سایر کالاها را برای گران شدن در انبار نگه می دارد، محتکر
متربص
فرهنگ فارسی عمید

متربد

متربد
اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، بَداُغُر، عَبوس، تُرش روی، عَبّاس، تُندرو، زوش، تُرش رو، اَخم رو، روتُرش، سَخت رو، دُژبُرو، گِرِه پیشانی، بَداَخم، عابِس، تیموک
متربد
فرهنگ فارسی عمید

متربص

متربص
پیوسا (پیوس انتظار باشد) چشم به راه آنکه انتظار و توقع دارد چشم دارنده منتظر جمع متربصین
فرهنگ لغت هوشیار

متربد

متربد
ترشروی، آسمان ابری شیر از جانوران متغیر، ترش رو، آسمان ابردار
متربد
فرهنگ لغت هوشیار