جدول جو
جدول جو

معنی متثئب - جستجوی لغت در جدول جو

متثئب(مُ تَ ثَءْ ءِ)
سست و کاهل. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تجسس کننده. (آنندراج). تجسس کننده خبر خوش سودمند. (ناظم الاطباء). و رجوع به متثائب و تثأب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ ثَوْ وِ)
نوافل خواننده بعد فریضه و کسب ثواب کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که نافله می خواند پس از فریضه و کسب ثواب می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثوب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ثَقْ قِ)
سوراخ دار. (آنندراج). سوراخ کرده. (ناظم الاطباء) ، سوراخ دارکننده. (آنندراج). کسی که با برماه سوراخ می کند، آتش افروزنده، پوست کرم خورده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تثقب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءِ)
کاهل و سست. (آنندراج). سست و کاهل و غافل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا