- متبتل
- آنکه از دنیا بریده، زاهد
معنی متبتل - جستجوی لغت در جدول جو
- متبتل
- خدایوار دلکنده از زمین دلبسته به خدا برنده و منقطع از ما سوای خدا جمع متبتلین
- متبتل ((مُ تَ بَ تِّ))
- برنده و منقطع از ماسوای خدا، جمع متبتلین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متبتل جمع متبتلات
تبدیل شونده، عوض شونده
ور تنده، ور تپذیر بدل گیرنده چیزی را، تبدیل شونده جمع مبتدلین
افراز خطبیان پس از نام پاک امام بر افراز از این شاه بردند نام (حکیم زجاجی) نه پایه، چوتره (مربع مرتفع از زمین به قدر نیم گز یا بیشتر که در باغ ها و کنار درهای خانه ها سازند)، سکوی نانوایی
بریده گردیدن، مطلق بریدن
از دنیا بریدن و به خدا پیوستن
پا جوش نهالی که از درختی و کنار آن بروید
جمع متبتله