- متبارکه
- متبارکه در فارسی مونث متبارک: انا هید آفریکان مونث متبارک جمع متبارکات
معنی متبارکه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متدارکه در فارسی مونث متدارک: رسنده، دریابنده مونث متدارک جمع متدارکات
جدایی
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان
جفای یکدیگر بگذاشتن، مصالحه کردن در بیع، دست برداشتن از یکدیگر، قطع رابطه با همسر خویش
مقدس، محترم، روزهای میمون و خجسته
آفریکان اناهید پاک منزه (خاص خدا)
متبرک، دارای خیر و برکت، با برکت، خجسته و مبارک، دارای قداست
جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر، طلاق، ترک کردن موقت جنگ، کنایه از جدایی، ترک
پیروان مبارک برده اسمعیل که رهنمودی را از آن محمد بن اسمعیل بن جعفر صادق (ع) و فرزندان او می دانستند (فضل بن شادان)
متباینه در فارسی مونث متبائن: جدا، نا ساز، نا برابر
مونث متباین جمع متباینات
مونث متباعد
جمع متبارکه، انا هیدان آفریکانان جمع متبارکه
متبادره در فارسی مونث متبادر: شتابنده، در آینده، زود رسنده مونث متبادر جمع متبادرات
مونث متقارن
مونث متقارب جمع متقاربات
مونث متشابک
مونث متعارف جمع متعارفات
مونث متعارض
مونث متواری جمع متواریات
مونث متوارد جمع متواردات
پیکار، چالش، ستیز، نبرد
تبریزیان مردم تبریز جمع تبریزی مردمان شهر تبریز
آمدن بامداد
در تازی نیامده فرخندگی همایونی مبارک بودن خجستگی از حیث میمنت: سر خدمت تو دارم بخرم بلطف و مفروش که چو بنده کمتر افتد بمبارکی غلامی. (حافظ)
نبرد کردن با یکدیگر
مبارات در فارسی: بیزاری از هم، چشم همچشمی
درک کننده رسنده، دریابنده رسنده بچیزی، درک کننده دریابنده جمع متدارکین، آوردن الفاظی است در ابتدای کلام که موهم ذم باشد و بقیه کلام بنحوی آورده شود که رفع توهم گردد. شاعر گوید: حیف باشد زانکه انسان گویمت از بهر آنک تن بود ناپاک انسان راتو پاکی همچو حان. توضیح فرق آن با تاکید المدح بمایشبه الذم در آنست که در صنعت اخیر تاکید مقصود است و در متدارک تاکید نیست بلکه محض صفت مراد است، قافیه ای که دو متحرک و یک ساکن داشته باشد: بنام خداوند حان و خرد و این و تد مقرون است، یکی از بحر های مستحدث عروضی که اجزای آن هشت بار فاعلن است. توضیح متدارک مثمن سالم تقطیع آن هشت بار فاعلن است: چون رخت ماه من بر فلک مه نتافت بر درت شاه من جز ملک ره نیافت. (بدیع)
متبحره در فارسی مونث متبحر: کار شناس کار دان دانا مونث متبحر جمع متبحرات
گول نما
متحرکه در فارسی مونث متحرک: لانا نوان جنبنده مونث متحرک جمع متحرکات