- متبادل
- معاوضه کرده شده
معنی متبادل - جستجوی لغت در جدول جو
- متبادل
- Reciprocal
- متبادل
- recíproco
- متبادل
- wechselseitig
- متبادل
- wzajemny
- متبادل
- взаимный
- متبادل
- взаємний
- متبادل
- wederzijds
- متبادل
- recíproco
- متبادل
- réciproque
- متبادل
- reciproco
- متبادل
- पारस्परिक
- متبادل
- timbal balik
- متبادل
- karşılıklı
- متبادل
- ya kipekee
- متبادل
- ตอบแทน
- متبادل
- পরস্পর
- متبادل
- متبادلٌ
- متبادل
- متبادل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترازمند
برابر، ترازمند، ویژگی کسی یا چیزی که حالت طبیعی دارد، بدون افراط وتفریط
آنکه پیشی گیرد و بشتابد
با هم خصومت کننده
برابر، هم وزن
پیشی گیرنده
متبادر به ذهن: وارد شده به ذهن، چیزی که ناگهان به خاطر می آید
متبادر به ذهن: وارد شده به ذهن، چیزی که ناگهان به خاطر می آید
داد و ستد
با هم معاوضه کردن
تبدیل شونده، عوض شونده