- متاثر
- دل آزرده
معنی متاثر - جستجوی لغت در جدول جو
- متاثر
- اثر پذیرنده، اندوهگین، آزرده خاطر
- متاثر
- متالم و غمگین و مهموم و مغموم و مضطرب و متفکر، پذیرنده اثر چیزی را سنهیده آزرده نو ژیده متاثره مونث متاثر: سنهیده آنکه اثر پذیرد اثر پذیر، اندوهگین متالم جمع متاثرین
- متاثر
- comovido
- متاثر
- bewegt
- متاثر
- poruszony
- متاثر
- тронутый
- متاثر
- зворушений
- متاثر
- ontroerd
- متاثر
- conmovido
- متاثر
- commosso
- متاثر
- प्रभावित
- متاثر
- terharu
- متاثر
- duygulanan
- متاثر
- kuguswa
- متاثر
- ซาบซึ้ง
- متاثر
- আপ্লুত
- متاثر
- متأثّرٌ
- متاثر
- متاثر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متاثر جمع متاثرات
ویژگی کسی که پایش بلغزد و در حال زمین خوردن است
درنگ کننده، دارای تاخیر، مقابل متقدم، نزدیک به اکنون، جدید
کسی که بهانه می جوید، درنگ نماینده
درنگ کننده و پس مانده پسین واپسین پسس افتاده، درنگ کننده درنگ کننده پس مانده عقب افتاده مقابل متقدم: و هر چه متقدم بود بمرتبت شاید که متاخر شود، کسی که در عهد اخیر (نسبت بزمان ما) میزیسته و لکن بعضی متاخران این تعریف کرده اند و بر عکس بنا متقارب بحری بیرون آورده اند جمع متاخرین
محلهای تجارت، تجارتها
بسیار شونده، بسیار جوینده، بسیار بسیار شونده، بسیار جوینده بسیار گیرنده (از چیزی) جمع متکثرین، بسیار متعدد: پس اگر چنین نیست و هر صفتی را بذات خویش معنی دیگرست یک جوهر شش صفت متکثر باشد متوحد و منفرد نباشد
بیشدار آنکه بر دیگری در کثرت مال غلبه کند و بر او بنازد جمع متکاثرین
شکوخیده زبان لغزنده زبان لغزنده لغزش یابنده: ... بدست بوس رسیده از بار وقار حضرت متاثر و در اذیال دهشت متعثر بمقامی که تخصص رفت بایستاد
برگزیننده، اندوهگین مستگین (مست موست غم) برگزیننده منتخب، مختص: که علوم خلق از آن قاصر است و الله بدانستن آن مستاثر، متالم متاثر غمگین