جدول جو
جدول جو

معنی متآسی - جستجوی لغت در جدول جو

متآسی
(مُ تَ)
غمخواری و تعزیت نماینده بعض مر بعضی را. (آنندراج). تسلی دهنده به یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، اعانت کننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متاسی
تصویر متاسی
کسی که به دیگری تاسی می کند، پیروی کننده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ کَسْ سی)
پوشندۀ کساء یعنی گلیم. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کساء پوشیده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکسی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
آنکه با هم نزدیک یکدیگر نشیند. (آنندراج). نشانیده شده نزدیک دیگری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
یاری داده شده از طرفین، مهیا و آماده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
متحدشده بواسطۀ اخوت و برادری کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تآخی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
غمخواری کردن یکدیگر را. تعزیت کردن بعضی بعض دیگر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متاسی
تصویر متاسی
تسلی گیرنده، بردبار وصابر و شکیبا پیرو آنکه بدیگری تاسی کند پیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکسی
تصویر متکسی
گلیم پوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متأسی
تصویر متأسی
((مُ تَءَ سّ))
پیروی کننده
فرهنگ فارسی معین
تابع، پیرو، تاسی جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد