جدول جو
جدول جو

معنی مبطوش - جستجوی لغت در جدول جو

مبطوش
(مَ)
به قوت و سختی گرفته شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). رجوع به بطش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که نمی تواند غایط و باد خود را نگه دارد و باید برای هر نماز وضوی خود را تجدید کند، آنکه شکمش درد می کند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
کفیده. کفانیده. شقوق. بشکافته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بطره بطراً، شقه فهو مبطور. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
تازه روی و شادمان. (آنندراج). بابشاشت و شادمانی و تازه رویی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دردمند شکم. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که نالد از شکم. (مهذب الاسماء). دردمند شکم وگرفتار درد شکم و بیماری شکم. (ناظم الاطباء). نعت مفعولی از بطن، دردمند شکم، آنکه درد شکم دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی را گویند که از شکم علیل باشد و در اصطلاح پزشکان کسی را گویند که به سبب ضعف معده به مدت چند ماه به اسهال مبتلا باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) :... و اینجا درد دندان و کلفه بر روی پدید آمد و مبطون شدم و زانوها از آب خوردن بدرد است. (معارف بهأولد ص 44) ، (در اصطلاح فقه). کسی که همواره از او باد غایط خارج شود و به اندازۀ یک نماز فرصت و مهلت نداشته باشد. چنین شخص باید برای هر نماز یک وضو بگیرد. (از شرح اللمعه، ج 1 ص 93)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
فالج شده و گرفتار فالج. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مغلوب شده در نبرد تحمل بر تشنگی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَوْ وِ)
درهم آمیخته. (آنندراج) (از منتهی الارب). در هم آمیخته شده و مخلوط شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَوْ وَ)
شرم بریده (مرد). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که کیرش بریده شده باشد. و رجوع به تطویش شود
لغت نامه دهخدا
درد مند شکم کسی که بدرد شکم مبتلی شود، مبتلی به اسهال مزمن: و اینجا درد دندان و کفله بر روی پدید آمد و مبطون شدم و زانو ها از آب خوردن بدرد است، کسی که همواره از او باد و غایط خارج شود و باندازه یک نماز فرصت و مهلت نداشته باشد چنین شخص باید برای هر نماز یک وضو بگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبشوش
تصویر مبشوش
خنده روی شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطون
تصویر مبطون
((مَ))
کسی که به درد شکم مبتلی شود، مبتلی به اسهال مزمن، کسی که همواره از او باد و غایط خارج شود و به اندازه یک نماز فرصت و مهلت نداشته باشد، چنین شخص باید برای هر نماز یک وضو بگیرد
فرهنگ فارسی معین