جدول جو
جدول جو

معنی مبسم - جستجوی لغت در جدول جو

مبسم
دندان پیشین، کنایه از لب و دهان
تصویری از مبسم
تصویر مبسم
فرهنگ فارسی عمید
مبسم
دندان پیشین
تصویری از مبسم
تصویر مبسم
فرهنگ لغت هوشیار
مبسم
((مَ سَ))
تبسم کردن
تصویری از مبسم
تصویر مبسم
فرهنگ فارسی معین
مبسم
((مَ س))
دندان های پیشین
تصویری از مبسم
تصویر مبسم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبسم
تصویر تبسم
(دخترانه)
خنده بدون صدا، لبخند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
دو پهلو، پوشیده، پیچیده، سربسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موسم
تصویر موسم
فصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
دندان سپید کردن، نیم خنده کردن، آهسته خندیدن بدون آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبسم
تصویر متبسم
دارای تبسم و لبخند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرم
تصویر مبرم
بی مزه گوی ملامت آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقسم
تصویر مقسم
تقسیم شده، بخش بخش شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقسم
تصویر مقسم
قسمت کننده، بخش بخش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبتسم
تصویر مبتسم
متبسم، دارای تبسم و لبخند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند زدن، آهسته خندیدن، لبخند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرم
تصویر مبرم
شدید، محکم، ثابت، قاطع، استوار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
نامشخص، نامعلوم، ویژگی کار مشکل و پیچیده، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجسم
تصویر مجسم
چیزی که به صورت جسم در آمده و جسمیت پیدا کرده باشد، هر چیزی که دارای عرض و طول و عمق باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسم
تصویر موسم
وقت و زمان چیزی، هنگام رسیدن چیزی، وقت اجتماع مردم برای حج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبذم
تصویر مبذم
توانا پر توان
فرهنگ لغت هوشیار
شگفتگی کننده، دندان سپید کننده شکفنده شکفتگی کننده، تبسم کننده شکرخند زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباسم
تصویر مباسم
جمع مبسم، دندان های پیشین جمع مبسم دندانهای پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
دربسته، بیهوش، کار فرو بسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبسل
تصویر مبسل
سرکه تباه، بد مزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبسط
تصویر مبسط
هر جایی که در آن بساط و فرش گسترده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبسام
تصویر مبسام
پر خنده هماره خند مرد بسیار تبسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبزم
تصویر مبزم
دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبرم
تصویر مبرم
استوار ساختن، محکم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی برسام گرفته (برسام برسام تازی گشته) کسی که سینه درد دارد مبتلا به بیماری برسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبسم
تصویر متبسم
آهسته خنده کننده، تبسم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
جسمیت حاصل نموده و تجسم حاصل کرده و متشکل شده و دارای جسد و پیکر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقسم
تصویر مقسم
جای تقسیم و قسمت قسمت کننده، بخش و تقسیم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسم
تصویر موسم
هنگام هر چیزی، گه گاه، هنگام، وقت
فرهنگ لغت هوشیار
خانه، روش، راه سپل شتر شترمرغ و فیل، نشانه راه عمت راه، راه روش، گیاهی است که دانه هایش را حب المنسم خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
((تَ بَ سُّ))
لبخند زدن
فرهنگ فارسی معین