معنی مبزل - جستجوی لغت در جدول جو

مبزل

لغت نامه دهخدا

مبزل

تصویری از مبزل — تصویر مبزل

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منزل — تصویر منزل

فرود آمده، فرو فرستاده شده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مغزل — تصویر مغزل

دوک، آلت نخ تابی، آلت چوبی که با آن نخ می ریسند، آلت فلزی یا چوبی در ماشین نخ ریسی که نخ روی آن پیچیده می شود

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مبطل — تصویر مبطل

باطل کننده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مبدل — تصویر مبدل

عوض شده، تبدیل شده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مبدل — تصویر مبدل

تغییرداده شده، عوضی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از منزل — تصویر منزل

جای فرود آمدن، خانه، سرای

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مبال — تصویر مبال

مستراح، در علم زیست شناسی محل خروج ادرار

فرهنگ فارسی عمید

(مِ زَ لَ)

پالونه که بدان چیزی را پالایند. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مبزل شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از مبزغ — تصویر مبزغ

نیشتر نشتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبزول — تصویر مبزول

شکافته

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبزم — تصویر مبزم

دندان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبزج — تصویر مبزج

آراسته زیور یافته آراینده زیور دهنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مغزل — تصویر مغزل

دوک دوک، جمع مغازل

فرهنگ لغت هوشیار

خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبسل — تصویر مبسل

سرکه تباه، بد مزه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبطل — تصویر مبطل

باطل کننده، خلاف محق، شکننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبکل — تصویر مبکل

آینده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبال — تصویر مبال

محل پیشاب و بول، طهارتخانه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبتل — تصویر مبتل

پا جوش نهالی که از درختی و کنار آن بروید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبجل — تصویر مبجل

گرامی ارجمند گرامی ارج نهنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبدل — تصویر مبدل

بدل شده و تبدیل شده، دیگرگون

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبذل — تصویر مبذل

جامه کهنه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تبزل — تصویر تبزل

شکافته شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مبیل — تصویر مبیل

فرانسوی مبایل درانگلیسی جنبان، روان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از منزل — تصویر منزل

((مُ زَ))

فرو فرستاده شده، فرود آمده
وحی منزل: وحی ای که از جانب خداوند نازل شده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از منزل — تصویر منزل

خانه، سرای، جای فرود آمدن، جمع منازل

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مبدل — تصویر مبدل

((مُ بَ دَّ))

بدل شده، تبدیل شده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مبال — تصویر مبال

((مَ))

مستراح، جای ادرار کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مبدل — تصویر مبدل

((مُ بَ دِّ))

تغییردهنده، بدل کننده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مبطل — تصویر مبطل

((مُ طِ))

باطل کننده، خراب کننده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از منزل — تصویر منزل

خانه، فرودگاه، گامه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از مبدل — تصویر مبدل

Adaptor

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از مبدل — تصویر مبدل

adaptador

دیکشنری فارسی به پرتغالی