- مبذر
- کسی که مال خود را بیهوده خرج کند، اسراف کننده
معنی مبذر - جستجوی لغت در جدول جو
- مبذر
- اسراف کننده و بی محل و بیدریغ خرج کننده
- مبذر ((مِ بَ ذِّ))
- ولخرج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آگاه سازنده، پند دهنده، ترساننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای یمن در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی
زرد شدن آب گندیدن آب
پارسی تازی گشته شبدر از گیاهان
ترساننده، آگاه کننده
خراب، ناقص، ناتمام
ترساننده، بیم دهنده
دیده شده، مشهود، منظور
بشارت دهنده، مژده دهنده
مبرت ها، عطایا، بخششها، جمع واژۀ مبرت
با بصیرت، کنایه از پیشگو
دانش آموزی که از جانب معلم به حفظ نظم در کلاس می پردازد
دانش آموزی که از جانب معلم به حفظ نظم در کلاس می پردازد
رودۀ گوسفند که آن را از گوشت قیمه کرده و برنج پر می کردند و می پختند
توانا پر توان
جامه کهنه
دود داده بخور کرده شده
دم بریده، بی فرزند، دشمن، ویران، نارسا بنگرید به مبتر دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم. دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم
جمع مبره، بخشش ها چرب روده چرغند جگر آکند عصیب: تا هفته و سال باشد و لیل و نهار ده چیز بخانه تو بادا بسیار: نان و عسل و روغن و دوشاب و برنج مخسیر و قدید و دنبه و پیه و مبار. (بسحاق اطعمه) جمع مبرت عطایا بخششها: و از جانب سلطان بانواع مبار و انعامات بسیار اختصاص یافت
پگاه خیزاننده، پگاه آینده
آنکه ظاهر و نمایان می کند و نیز نظر کننده و شناسنده، با بصیرت
خبر خوش رساننده، مژده دهنده، نویدگر
ترساننده
بیم دهنده، از نام هایی که بر پیامبر اسلام (ص) نهاده اند. ترساننده بیم کننده: (عراق مبشر احزان و منذراخوان من خواهد بود) (نفثه المصدور. چا. یز. 36)، جمع منذرین، نامی است از نامهای پیغمبر اسلام (ص) (زیرا که مردم را از خدا می ترسانید)
دیده شده
بشارت داده شده
دانه، تخم
دانه، تخم
بعضی از اندام های گیاهی مانند تخم، غده یا پیاز که گیاه جدیدی از آن می روید، تخم، دانه