جدول جو
جدول جو

معنی مایقی - جستجوی لغت در جدول جو

مایقی
(یِ قی ی)
منسوب است به مایق دشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مابقی
تصویر مابقی
آنچه باقی مانده، بقیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایی
تصویر مایی
ما بودن، هستی، وجود، کنایه از خودبینی، خودخواهی، تکبر
مایی ومنی: کنایه از خودبینی، خودخواهی، تکبر، برای مثال در بحر مایی و منی افتاده ام بیار / می تا خلاص بخشدم از مایی و منی (حافظ - ۹۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
کنج چشم متصل بینی یا پیش چشم یا دنبالۀآن، (از منتهی الارب)، کنج درونی چشم متصل به بینی، ج، مواقی و مآقی، (ناظم الاطباء)، گوشۀ چشم که به طرف بینی است، (آنندراج) (غیاث)، و رجوع به ماق شود
لغت نامه دهخدا
ما بودن، انیت، انانیت، (فرهنگ فارسی معین)، خودپرستی، (ناظم الاطباء)،
- مایی و منی، خودپرستی و تکبر، (ناظم الاطباء) :
در بحر مایی و منی افتاده ام بیار
می تا خلاص بخشدم از مایی و منی،
حافظ
لغت نامه دهخدا
منسوب به شهر مای هندوستان که مردمش به ستاره شناسی و جادوگری مشهوربوده اند، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گرچه به هوا برشد چون مرغ همیدون
ورچه به زمین درشد چون مردم مایی،
منوچهری (یادداشت ایضاً)،
از طالع میلاد تو دیدند رصدها
اخترشمران، رومی و یونانی و مایی،
خاقانی (یادداشت ایضاً)،
و رجوع به ’مای’ و ’مایمرغی’ شود
لغت نامه دهخدا
(مَءْ قا)
کنج درونی چشم متصل به بینی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماق و مأق شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مانده. بقیه. برجای مانده. تتمه. آنچه برجایست. باقیمانده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گروهی رااز آن شیران جنگی
بکشت و مابقی را داد زنهار.
فرخی.
والا رضی دولت و زیبا کمال دین
کز آدم اوست گوهر و سنگند مابقی.
مختاری.
دگر مابقی را ز گنج و سپاه
یله کرد و بگذشت از آن کوچگاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
مادگی و حالت ماده بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ مُ)
از ولایت اسفراین است و طبعی نیک دارد. مدتی در دیار روم اقامت داشت و معاصر سلطان بایزید عثمانی بود. مطلع زیر از اوست:
هست در سینه زپیکان ستمکارۀمن
جان زدل تنگ و زجان این دل آوارۀ من.
(از مجالس النفایس ص 73 و 248).
و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
ازمردم اردبیل و از ملازمان شیخاوندان است. او راست:
بزم خالی دیدم امشب، چون صراحی پیش یار
ریختم در جام اخلاص آنچه در دل داشتم.
(از مجمع الخواص ص 243)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مایی
تصویر مایی
تکبر، مالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایگی
تصویر مایگی
ماده بودن: ... که اندر مایه است نه از قوت مایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مابقی
تصویر مابقی
تتمه، آنچه بر جایست، باقیمانده، بقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مابقی
تصویر مابقی
((بَ))
بقیه، باقی مانده
فرهنگ فارسی معین
بازمانده، باقیمانده، بقیه، پس مانده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی