جدول جو
جدول جو

معنی مأتیه - جستجوی لغت در جدول جو

مأتیه
(مَءْ تی یَ)
تأنیث مأتی ّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مأتی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهویه
تصویر ماهویه
(دخترانه)
ماهوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتیک
تصویر مارتیک
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
(پسرانه)
رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماستینه
تصویر ماستینه
خوراکی که از ماست و دوغ تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
شیرۀ درخت مصطکی که در دندان پزشکی برای قالب گیری و در نقاشی برای جلا کاربرد دارد، ملاتی مرکب از قیر و شن نرم که برای بستن شکاف ها و جلوگیری از رطوبت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانویه
تصویر مانویه
پیروان مانی، مانویان، آیین مانی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ لَ)
دو راه زن را یک گردانیدن. اتم المراءه تأتیماً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ قَ)
زه کردن کمان را: اتّر القوس تأتیراً. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِقَ)
اتب گردانیده شدن جامه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) : اتب الثوب تأتیباً، اتب گردانیده شد جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پوشانیدن اتب کسی را: اتبه الاتب، پوشانید او را اتب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به تأتب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گنگلاج گردیدن به ’تا’: تأتاءالرجل تأتاهً و تئتاءً، گنگلاج گردید به تاء، یقال تأتاهٌ، ای تردد فی الکلام بالتاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد و تأتاء شود، خواندن ’تکه’ را برای جهیدن بر ماده بلفظ تاتا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رفتار کودک، تبختر در جنگ. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ثلاثی مجرد ابو، ابیت له تأبیه، گفتم او را پدر من فدای تو باد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از غایت تواضعو یا محبت پدر خویش را فدای کسی کردن (در گفتار)
آگاه گردانیدن، بیاد کسی دادن، تهمت کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِطْ طِ)
ببانگ خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). خواندن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بانگ دادن و خواندن شتربان را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ’أوی’، پناه و جای گرفتن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، پناه و جای دادن کسی را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
از ’أوه’، آوخ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آه گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سستی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درنگی نمودن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کنیزک گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تأمیۀ جاریه، امه قرار دادن آنرا. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ’أل و’، تقصیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، درنگ نمودن، تکبر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
از ’أل ه’، پرستش فرمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ عَ)
دشوار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعسر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تأصیۀ مرد، ارتباک او. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ ءَ)
بچۀ نگونسار زادن زن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ’أس و’، اندوه نمودن برای کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، بصبرفرمودن. (تاج المصادر بیهقی). تسلی دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تعزیت کردن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (آنندراج) ، یاری کردن کسی را، چاره جویی و معالجه کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ثلاثی مجرد ا ت ی ، راه آب وادادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) : اتی الماء تأتیه و تأتیاً، سهل سبیله. (اقرب الموارد). تسهیل جریان آب. آسان کردن راه آب. رجوع به تأتی و ناظم الاطباء شود
آمدن کسی را و آوردن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ را)
مصدر میمی یا اسم ظرف است از ات ّ. (از منتهی الارب) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، اته اتا و مأته، غالب شد آن را به حجت. (ناظم الاطباء). و رجوع به ات ّ شود، شکستن سر کسی را و بعضی مأته را اسم می دانند نه مصدر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ تا)
محل آمدن و موضعآمدن و فراهم گاه. (ناظم الاطباء) ، مأتی الامر، جانب امر و جهت آن. (منتهی الارب). جهت و جانب کار و راه کار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ تی ی)
آینده، اسم مفعول است به معنی اسم فاعل. قال اﷲ تعالی: انه کان وعده مأتیّاً (قرآن 61/19) ، ای آتیاً. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وعد مأتی، ای آت، مانند حجاب مستور، ای ساتر. (ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَقْیْ)
بخشودن و ترحم نمودن. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ قَ)
آمدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اتی. اتیان. اتیانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به اتی و اتیان شود،
{{اسم}} جانب امر و جهت آن و گویند: اتیت الامر من مأتاته، یعنی آمدم به این کار از جهتی که بدان واصل می شود. مأتی (م تا) . (از منتهی الارب) (آنندراج). جهت و جانب کار و راه کار: اتیت الامر من مأتاته، از راه کار داخل در آن کار شدم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ یَ)
غمازی. (منتهی الارب) (آنندراج). غمازی و سخن چینی و نمامی. (ناظم الاطباء). سعایت. مأثاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماستیک
تصویر ماستیک
کندر رومی
فرهنگ لغت هوشیار
صحیح لگاریتم را مفسرو جزو اعشاری آنرا مانتیس گویند. توضیح باتوجه بمعنی لگاریتم و صفر مفسر و مانتیس همواره مفسر اعداد از یک تا نه صفرو مانتیس کلیه قوای صحیح ده نیز صفر می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانویه
تصویر مانویه
مانویت در فارسی مانویه در فارسی زندیکی زندیکی گری مانی گروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
نام تجارتی نوعی تفنگ که در زمان قاجاریه در ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که در او (آن) است (برای مذکر آید)، یا دنیا و مافیها. جهان و آنچه در آنست
فرهنگ لغت هوشیار
دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانویه
تصویر مانویه
((نَ یُِ))
پیروان مانی نقاش
فرهنگ فارسی معین