جدول جو
جدول جو

معنی ماهاذر - جستجوی لغت در جدول جو

ماهاذر
(ذَ)
ابن فروخ بن بدخشان برادرزادۀ سلمان فارسی بود و تخمۀ ایشان به شیراز است و عهدی دارند از پیغامبر به خط امیرالمؤمنین علی بر ادیم نوشته و خاتم پیغامبر و ابوبکر وعمر و عثمان و علی علیه السلام برآنجا نهاده. (مجمل التواریخ و القصص ص 243). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهچهر
تصویر ماهچهر
(دخترانه)
زیبا رو، قشنگ، ماه چهره، آنکه چهره اش چون ماه تابان و درخشان است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهیار
تصویر ماهیار
(پسرانه)
دوست و یاور ماه، از شخصیتهای شاهنامه، نام زرگری در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهایا
تصویر ماهایا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
(دخترانه)
دختر ارمنشاه شاه ماچین در داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه آذر
تصویر ماه آذر
(دخترانه و پسرانه)
مرکب از ماه + آذر (آتش)، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راهگذر
تصویر راهگذر
کسی که از راهی گذر می کند، آنکه از راهی عبور می کند، عابر، مسافر، راه گذر، راهی که از آن گذر می کنند، راه عبور، راه و گذرگاه، معبر
فرهنگ فارسی عمید
چوب کوچکی که در پرۀ بینی شتر جا می دهند و ریسمان را به آن می بندند، مهار، برای مثال که بر آب و گل نقش ما یاد کرد / که ماهار در بینی باد کرد (رودکی - ۵۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
ویژگی امری که هر ماه اتفاق می افتد، ویژگی حقوقی که در آخر هر ماه پرداخت شود، در هر ماه، ماهنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماتادر
تصویر ماتادر
گاوباز، آنکه سوار بر اسب یا پیاده با گاو نبرد کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهوار
تصویر ماهوار
مانند ماه، مثل ماه، کنایه از زیبا، نیکوروی، ماهیانه، شهریه
فرهنگ فارسی عمید
به معنی مهار شتر است و آن به منزلۀ عنان باشد مر شتر را، (برهان)، به معنی مهار است ومهار شتر، (انجمن آرا) (آنندراج)، مهار شتر، اما مهار در فارسی رسن شتر را گویند که ساربان گیرد و به تازی مهار به معنی چوبی که در بینی شتر کنند و رسن را زمام گویند، (فرهنگ رشیدی)، زمام شتر:
برفتند صندوقها را به پشت
کشیدند و ماهار اشتر به مشت،
فردوسی،
، مهار، شناق، وکاء (در مشک)، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الشنق، ماهار واکشیدن و درآویختن مشک از جای، (تاج المصادر بیهقی، یادداشت ایضاً)، چوبی که در بینی شتر کنند، (فرهنگ فارسی معین) :
که بر آب و گل نقش بنیاد کرد
که ماهار در بینی باد کرد،
رودکی (ازفرهنگ رشیدی)،
دراین صندوق ساعت عمرها این دهر بی رحمت
چو ماهارند بر اشتر بدین گردنده پنگانها،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماساکر
تصویر ماساکر
فرانسوی کشتار بی پناهان کشتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهاجر
تصویر متهاجر
همدیگر برنده و جدایی کننده، از یکدیگر جدا شده
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی که در بینی شتر کنند: که برآب و گل نقش بنیاد کرد ک که ماهار در بینی باد کرد ک (رودکی رشیدی)، زمام شتر: برفتند صندوقها را به پشت کشیدند و ماهار اشتر بمشت. (شا. بخ 1611: 6)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در میدان عمومی باگاو بجنگد و درصورت امکان او را بکشد گاو باز
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه مربوط و وابسته به ماه باشد، نقد و جنسی که در ماه بهر که مقرر شده میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
مانند ماه زیبا، حقوق که همه ماهه بخدمتگزاران و مستخدمان دهند: ماهیانه شهریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهوار
تصویر ماهوار
مانند ماه، مثل ماه، ماهیانه و شهریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
((نِ))
شهریه، پولی که هر ماه پرداخت می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهار
تصویر ماهار
مهار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
قاعدگی، قسطی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
Monthly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
mensuellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
mensualmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
মাসিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
मासिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
mensilmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
ежемесячно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
monatlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
maandelijks
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
щомісяця
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
miesięcznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
mensalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
secara bulanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی