- مانستگی
مانند بودن
معنی مانستگی - جستجوی لغت در جدول جو
- مانستگی(نِتَ / تِ)
شباهت و مشابهت. (ناظم الاطباء). مانندی. شباهت. مانسته بودن. و رجوع به مانسته شود
- مانستگی
مانندی شباهت
- مانستگی
شباهت، آنالوژی
- مانستگی
اسم شباهت، تشابه، همانندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نِ تَ / تِ)
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی دانسته. کیفیت دانسته. خبر. (منتهی الارب). علم و معرفت و دانش. (ناظم الاطباء). دانست. دانش و دانائی. (آنندراج)
بسته نبودن، بسته نشدن زخم و مرهم نگذاشتن: تنش رانگه کرد و آن خستگی تبه دید خسته زنابستگی. (شا) مقابل بستگی
مانند بودن شباهت: مانندگی یکی است بعرضی... ندیدم من اندر جهان تا جور بدین فر و مانندگی با پدر. (شا. بخ 768: 3)
