جدول جو
جدول جو

معنی ماندگان - جستجوی لغت در جدول جو

ماندگان
(دَیِ)
دهی از بخش سمیرم بالا است که در شهرستان شهرضا واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماندان
تصویر ماندان
(دخترانه)
ماندانا، عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
ماندنی، پایدار، آنچه پیوسته بر یک حال بماند و تغییر نکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادگان
تصویر مادگان
ماده ها، کنایه از مرد زن صفت، جمع واژۀ ماده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
جمع رانده: و گفت ای ملعون میخواهی ایمان آوری و تو از جملۀ راندگانی. (قصص الانبیاء ص 108). رجوع به رانده شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی از دهستان ’ایراندگان’ است که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ اَ کَ)
کسی که در جایی اقامت (دایمی یا طولانی) کند. پایدار. بادوام. آنکه بماند. ماندنی. مقابل رفتنی. آنکه آهنگ ماندن کرده است، مهمانها ماندگار نیستند (برای شب یا روز نمی مانند). این نوکر ماندگار نیست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، گاه این کلمه را به فرزندی دهند که برادر و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند (برای تفأل به ادامۀ زندگی او). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جانوری که فرزند آورد یا تخم کند انثی مقابل نر فحل: ماده خر ماده گاو: مسعود... شب را بر ماده پیلی تیرزد نشسته بالشکری جریده روی بطوس نهاد، انسانی که فرزند آورد مونث مقابل نر: مذکر. توضیح این کلمه گاه باشیا و جمادات و ستارگان نیز اطلاق شود: مهر بهتر زماه لیک بلفظ ماده آمد یکی و دیگر نر. (سنائی. دیوان. مد. 220) جمع مادگان: مادگان در کده کدو نامند خامشان پخته پخته شان خامند. (هفت پیکر. ارمغان 192)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
پایدار، با دوام، ماندنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
کسی که در جایی اقامت (دایم یا طولانی) کند، پایدار، ماندنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
مستقر
فرهنگ واژه فارسی سره
ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی
متضاد: رفتنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
دائمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
Lastingly, Lingering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
durablement, persistant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
долговечно , затянувшийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
באופן מתמשך , ממושך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
duradouramente, persistente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
trwale, utrzymujący się
دیکشنری فارسی به لهستانی
ماندگار
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
پائیداری سے , ماندگار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
อย่างยั่งยืน , ยืดเยื้อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
持久地 , 持续的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
長持ちして , 長引く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
довготривало , затяжний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
kwa kudumu, kudumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
지속적으로 , 지속적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
kalıcı bir şekilde, süregeldi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
স্থায়ীভাবে , স্থায়ী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
स्थायी रूप से , स्थायी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
durevolmente, persistente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
duraderamente, persistente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
dauerhaft, anhaltend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
duurzaam, aanhoudend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
secara tahan lama, berlarut-larut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی